- ترور
- بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
معنی ترور - جستجوی لغت در جدول جو
- ترور ((تِ رُ))
- هراس، هراس افکندن، ایجاد وحشت کردن، کشتن ناگهانی یک فرد بدون آن که فرد مورد نظر فرصتی برای دفاع یا مقابله داشته باشد، شخصیت با دروغ و جوسازی شخصیت اجتماعی کسی را زیر سوال بردن و وجهه اجتماعی او را مخدوش کردن
- ترور
- اقدام ازپیش طراحی شده برای کشتن مخالفان و یا ایجاد رعب و وحشت در میان مردم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
ابرخویشی، باد، برتنی
باردار ومیوه دار، مثمر
بازار گرمی، نرم شدن، خویرانی (خوی عرق)، خازروانی (خاز خمیر)
داوری سوده داروی چشم، نمک خوراک، پرگنه بویه ای است
بد نهاد
بازبینی، بازنگری، رفت و آمد
جمع زر، دگمه ها گویک های گریبان
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
پرشیر
خار پشت
حرارت، گرماها
راننده و برنده خر خربنده خرکچی
سیراب شدن، تفکر و تامل
خرغلت، تردستی، زبانبازی
ترسیدن
جمع ترس، سپرها رئیس شدن، مهتر گردیدن
سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی
در گل و لای افتادن
شبانگاه رفتن
روایی یافتن، گرد چیزی گردیدن
فرانسوی دسته گروه
مستمند و فقیر
مدور بودن بودن چیزی
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
شرمندگی
فریاد کردن
صورت و پیکر گردیدن چیزی
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)