جدول جو
جدول جو

معنی ترهیؤ - جستجوی لغت در جدول جو

ترهیؤ
(اِ خِ)
جنبیدن و ناوناوان رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اضطراب و تحرک. (اقرب الموارد) (المنجد) ، آماده باران گردیدن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، ارادۀ کاری کردن. سپس از آن بازماندن و ارادۀ کردن داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تریوه
تصویر تریوه
راه پشته پشته، راه ناهموار، پست و بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترهیب
تصویر ترهیب
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترلیون
تصویر ترلیون
عددی معادل ۱۰۱۲ یا هزارمیلیارد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَ زُ)
هجا کردن حروف را، مثل تهجی. (منتهی الارب) (آنندراج). هجا کردن حروف و هجی نمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَلْ لُ)
تباه شدن زخم و پاره پاره گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نیک پخته شدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شکسته شدن چارپا از سرما. یقال: هراء الماشیه فتهرأت. (لسان العرب از ذیل اقرب الموارد). رجوع به تهرئه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ زَنْ نُ)
فسوس کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: السراب یهزاء بالقوم و یتهزاء بهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَءْ سُءْ)
شکافته و کهنه شدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ تُ)
گواریده شدن. (زوزنی). گوارنده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تهناء بالطعام، ساغ له و لذّ. (اقرب الموارد) ، شادمانی نمودن: تهناء به تهنؤاً، فرح. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
درشورانیدن سر را به شستن چنانکه چرک از وی پاک نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ساکن شدن خشم کسی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
دوشیدن شیر گردآمده ناقه را. (از متن اللغه) ، فرو گذاشتن شتر ماده، شیر را از پستان بدون دوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، مختلف شدن کارها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مختلف شدن کارها برکسی چنانکه نداند کدام را دنبال کند: تسیّاءت علی فلان الامور، اختلفت فلایدری ایها یتبع. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد) ، اقرار کرن فلان پس از انکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقرار کردن فلان به حق کسی بعد از انکار: تسیّأت فلان بحقی، اقرّ به بعد انکار. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پاره پاره و تباه شدن جراحت یا جدا شدن گوشت از استخوان بفساد خون وجز آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آماسیدن روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیدا و آشکار کردن. (ناظم الاطباء) ، قصد کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پیش آمدن زن شوی را و انداختن ذات خود را بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و ازهری گوید که این مصحف تفیؤ است. (از اقرب الموارد) ، برانداختن از گلو و قی کردن به تکلف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ترفیه. (منتهی الارب). بالرفاء و البنین گفتن به آنکه زن گرفته بود: رفّاء المتزوج ترفئهً و ترفیئاً. (ناظم الاطباء). تهنیت گفتن بکسی. (المنجد) : هنّأه فقال له بالرفاء و البنین، ای بالالتئام و الاتفاق و استیلاد البنین، و هو دعاء للمتأهل. (المنجد) (اقرب الموارد). و رجوع به ترفی و ترفئه و ترفیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ سُ)
ساخته شدن. (زوزنی). آماده شدن برای کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و مستعد قبول حکمت کرد و تهیؤ حصول علم داد... (سندبادنامه ص 315)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَحْ حُ)
با هم سازواری و موافقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ رِ یُ)
تریلیون در علم حساب نام طبقۀ پنجم است که عدد سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم باشد به این شکل:
طبقۀاول طبقۀدوم طبقۀسوم طبقۀچهارم طبقۀپنجم
321 321 321 321 321
لفظ مذکور فرانسوی است. (فرهنگ نظام). این عدد در کتابهای لغت فرانسه متفاوت درج شده از آن جمله در لاروس کبیر (لاروس قرن بیستم) و لاروس کوچک چاپ 1952 یک میلیون میلیون (1012) آمده ولی در لاروس کوچک چاپ 1959 یک میلیون بیلیون (1018) و در لاروس کوچک چاپ 1964 یک میلیارد میلیارد. (یک با هیجده صفر ضبط شده است. صاحب کتاب لغت و بستر در ذیل کلمه بیلیون آرد: در انگلستان و آلمان یک میلیون میلیون است و در فرانسه و آمریکا و جاهای دیگر هزار میلیون است و چنین اشتباهی در موارد استعمال اصطلاحات ترلیون و کاترلیون وجود دارد. و همین کتاب در ذیل کلمه ترلیون آرد: در فرانسه و آمریکا هزار بلیون (1000000000000) و در انگلستان و آلمان (1000000000000000000) است - انتهی.
در سیستم فرانسه نمره ای است که معمولا در امریکا هم متداول است و آن سه بار هزار را در یک هزار ضرب کنند. (1000000000000) و در سیستم انگلستان ده به قوه 18 (1018) است
لغت نامه دهخدا
سوم، شخصی بود که به امر پولس رسالۀ رومانیان را نوشت. (رسالۀ رومیان 16:22) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ بِ)
یکدیگر موافقت نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). توافق قوم. (اقرب الموارد). توافق قوم بر چیزی. (المنجد) ، قوت دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تظاهر قوم. (اقرب الموارد). تعاون قوم بر چیزی. (المنجد) : ترافئوا، اذا توافقوا و تظاهروا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
از ’طوء’، گران گردیدن نرخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سپسایکی رفتن، بددل شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
پاره پاره شدن، کهنه گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تریود
تصویر تریود
فرانسوی سه راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهوط
تصویر ترهوط
بسیار خوار شکمبار ه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیوء
تصویر تهیوء
آماده بودن ساخته شدن، آمادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهیق
تصویر ترهیق
تهمت کردن کسیرا به بدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهیط
تصویر ترهیط
خرخری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهید
تصویر ترهید
سخت نادانی و حماقت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهیب
تصویر ترهیب
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریوه
تصویر تریوه
راه ناهموار و پست و بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهیب
تصویر ترهیب
((تَ))
ترسانیدن، بدحال شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تریوه
تصویر تریوه
((تَ رِ وَ))
راه ناهموار و پست و بلند
فرهنگ فارسی معین