معنی ترنیب - جستجوی لغت در جدول جو
ترنیب
(تِ)
خاک انداز آهنین. (ناظم الاطباء)
ادامه...
خاک انداز آهنین. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ترنیب
(تَ)
گل سرخ پژمرده. (ناظم الاطباء)
ادامه...
گل سرخ پژمرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر ترغیب
ترغیب
راغب کردن، به رغبت آوردن، خواهان کردن
ادامه...
راغب کردن، به رغبت آوردن، خواهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ترطیب
ترطیب
تر کردن، نم دار کردن، تری، نم داری
ادامه...
تر کردن، نم دار کردن، تری، نم داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ترکیب
ترکیب
برنشاندن چیزی بر چیزی، سوار کردن، به هم پیوستن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختن چیزی با چیز دیگر، مرکب کردن
ادامه...
برنشاندن چیزی بر چیزی، سوار کردن، به هم پیوستن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختن چیزی با چیز دیگر، مرکب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ترتیب
ترتیب
ثابت و استوار کردن، هر چیزی را در جای خود قرار دادن، راست و درست کردن، پشت سر هم قرار دادن
ادامه...
ثابت و استوار کردن، هر چیزی را در جای خود قرار دادن، راست و درست کردن، پشت سر هم قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تجنیب
تجنیب
دور کردن، دور داشتن کسی را از چیزی، پرهیز دادن
ادامه...
دور کردن، دور داشتن کسی را از چیزی، پرهیز دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ترعیب
ترعیب
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
ادامه...
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ترهیب
ترهیب
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
ادامه...
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ترحیب
ترحیب
مرحبا گفتن، خوشامد گفتن، جا را فراخ گردانیدن
ادامه...
مرحبا گفتن، خوشامد گفتن، جا را فراخ گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تجنیب
تجنیب
دور کردنپرهیز دادنپرهیزانیدن
ادامه...
دور کردنپرهیز دادنپرهیزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تتنیب
تتنیب
نیکو بافتن
ادامه...
نیکو بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تانیب
سر زنش، فرنود چیرگی چیره شدن در فرنود و گواه آوری، راندن خواهنده (سائل)
ادامه...
سر زنش، فرنود چیرگی چیره شدن در فرنود و گواه آوری، راندن خواهنده (سائل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تطنیب
تطنیب
به ریسمان بستن، دراز ماندن
ادامه...
به ریسمان بستن، دراز ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترطیب
ترطیب
ترکردن، تری در مزاج
ادامه...
ترکردن، تری در مزاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترعیب
ترعیب
ترسانیدن
ادامه...
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترغیب
ترغیب
رغبت نمودن، راغب کردن
ادامه...
رغبت نمودن، راغب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تذنیب
تذنیب
دنباله دار کردن
ادامه...
دنباله دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترکیب
ترکیب
چیزی اندر چیزی در جایی نشاندن، آمیخته
ادامه...
چیزی اندر چیزی در جایی نشاندن، آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترنیح
ترنیح
بیهوش کردن، مست گرداندن می نوشاندن
ادامه...
بیهوش کردن، مست گرداندن می نوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تحنیب
تحنیب
سر فرو افکندن
ادامه...
سر فرو افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترایب
ترایب
جمع تریبه، سینه ها، برها، استخوان های سینه
ادامه...
جمع تریبه، سینه ها، برها، استخوان های سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترحیب
ترحیب
مرحبا گفتن کسی را
ادامه...
مرحبا گفتن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترجیب
ترجیب
بزرگداشت، شکوه داشت، ستون نهادن زیر درخت پر بار، دیوار ساختن
ادامه...
بزرگداشت، شکوه داشت، ستون نهادن زیر درخت پر بار، دیوار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترتیب
ترتیب
پشت سر هم قرار دادن
ادامه...
پشت سر هم قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترهیب
ترهیب
ترسانیدن
ادامه...
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترنیه
ترنیه
پارسی تازی گشته ترانه ترانه خواندن، شاداندن، پیچ دادن آوا
ادامه...
پارسی تازی گشته ترانه ترانه خواندن، شاداندن، پیچ دادن آوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترنیم
ترنیم
ترانه خواندن، تاو آوایی پیچ و تاب دادن به آوا هنگام خواندن
ادامه...
ترانه خواندن، تاو آوایی پیچ و تاب دادن به آوا هنگام خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
ترنیق
تار کرد تیره کردن، پالودن از واژگان دو پهلو، سستکاری، شوریده رایی، چشم دوختن، جالیگون از گیاهان جالیگون
ادامه...
تار کرد تیره کردن، پالودن از واژگان دو پهلو، سستکاری، شوریده رایی، چشم دوختن، جالیگون از گیاهان جالیگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترنیغ
ترنیغ
سر جنباندن
ادامه...
سر جنباندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترنیخ
ترنیخ
بیهوش شدن
ادامه...
بیهوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ترهیب
ترهیب
((تَ))
ترسانیدن، بدحال شدن
ادامه...
ترسانیدن، بدحال شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر ترتیب
ترتیب
چیدمان، چینش، سامان، پی آیی
ادامه...
چیدمان، چینش، سامان، پی آیی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر ترغیب
ترغیب
برانگیختن، انگیزش
ادامه...
برانگیختن، انگیزش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر ترکیب
ترکیب
آمیزش، آمیزه، آمیغ، هم کرد، هم آمیزی
ادامه...
آمیزش، آمیزه، آمیغ، هم کرد، هم آمیزی
فرهنگ واژه فارسی سره