جدول جو
جدول جو

معنی ترموپیل - جستجوی لغت در جدول جو

ترموپیل
(تِ مُ)
بمعنی: نبو رسولی را فرستاد، رئیس جلادان نبوکدنصر و نیز سردار جلادان وی در اورشلیم بوده است. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 873 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمویل
تصویر تمویل
مال دار ساختن، صاحب مال گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ یَ)
مالدار کردن. (تاج المصادر بیهقی). مالدار گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح علم شمار) بیرونی آرد: تمویل مال کردن بود. ازایرا که چون عدد را اندر مثل او زنیم آنچه گردآید او را مال خوانند همچون هفت که اندر هفت زنی چهل و نه گرد آید و این مال هفت است. (از التفهیم بیرونی چ همایی ص 42)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام قدیمی مردم کی لیکیه که اصلاً از جزیره کریت بودند. و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 740 و 741 ولیکیها و هی پاخیان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
بافتن یا باریک بافتن بوریا را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باریک بافتن بافته را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، خون آلود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زبون و آلوده و آلوده بخون و ناچیز گردانیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، ناسره کردن سخن را. (از المنجد). تزییف کلام. (اقرب الموارد) ، رمل بر خط پاشیدن. (از المنجد). ریگ پاشیدن نویسنده بر نوشتۀ خود تا مرکب آن خشک شود. واین از لغات مولده است. (از اقرب الموارد) ، آلوده شدن تیر به خون. (از اقرب الموارد). آلوده شدن جامه به خون. (از المنجد) ، ارمله گردیدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بی شوی شدن زن با مرگ شوهر. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
نیک بمالیدن نان به روغن. (تاج المصادر بیهقی). پیه گداخته نانخورش ساختن یا چرب کردن نان را به روغن و یا سخت و بسیار تر کردن آن را به روغن و یا سخت و بسیار تر کردن آن را به روغن یا به مسکه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سخت مالیدن نان را به روغن. (از المنجد) ، برآوردن اسب نره را تا کمیز اندازد یا ایستاده کردن آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فروگذاشتن اسب اندام را از بهر بول. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) ، فروگذاشتن اسب آب دهن در توبره. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، انزال کردن مرد پیش از رسیدن به زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ اُ تِ مُ)
نام تابلوی مشهوری از کارهای داوید در موزۀ لوور پاریس (1814 میلادی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تروتیل
تصویر تروتیل
خیس و تر بر اثر آب یا باران
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اژدر ماهی سفره ماهی، اژدر از جنگ افزارها سلاحی که برای غرق کردن کشتی های دشمن بکار رود اژدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویل
تصویر ترویل
چرباندن چرب کردن با روغن، آبدادن پیش از رسیدن به زن، چکاندن
فرهنگ لغت هوشیار
دارا کردن توانگری کردن، به توان رساندن مال کردن بقوه دور سانیدن عددی را درنفس خودضرب کردن،جمع تمویلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمویل
تصویر تمویل
((تَ))
مال کردن، به قوه دو رسانیدن، عددی را در نفس خود ضرب کردن
فرهنگ فارسی معین