جدول جو
جدول جو

معنی ترمز - جستجوی لغت در جدول جو

ترمز
آلتی در اتومبیل، دوچرخه، موتورسیکلت و بعضی ماشین های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند می کنند و یا آن را از حرکت بازمی دارند
تصویری از ترمز
تصویر ترمز
فرهنگ فارسی عمید
ترمز(اِ جِ)
اضطراب کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، جنبیدن. (تاج المصادر بیهقی). یقال ترمزالقوم فی مجالسهم، جنبیدند جهت برخاستن یا برای خصومت، آماده گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، سخت تیز دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
ترمز(تُ مُ)
آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند گویا لفظ مذکور ماخوذ از زبان روسی است. (فرهنگ نظام). مأخوذ از روسی، آلتی است در اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت و بعضی از ماشین های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند و یا آنرا بکلی متوقف می سازند. و بر چند قسم است و بیشتر بوسیله هوا یا آب و یا روغن کار می کند، ترمزهای روغنی که بیشتر در اتومبیل ها بکار میبرند، هنگامی که راننده پای خود را روی اهرم بگذارد و فشار دهد روغن از لوله های مخصوصی وارد استوانه می شود و بوسیلۀ فنر صفحه ای را به پیش می راند و چرخ ها را از حرکت بازمیدارد و یاآنکه حرکت چرخها را کند می سازد. (از فرهنگ عمید).
- ترمز کردن، متوقف کردن. ماشین را از حرکت بازداشتن.
- ، باستهزاء، ترمز کن، از خشم باز آی. بسیار دعوی دروغین و بی جا مکن. بسیار مگوی.
- ترمز نداشتن، در تداول عامه فاقد نیروی خویشتن داری بودن. فلانی ترمز ندارد در مورد کسی گویند که نتواندهیجان و خشم خود را بضرورت فرونشاند
لغت نامه دهخدا
ترمز
اضطراب کردن، جنبیدن آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند
فرهنگ لغت هوشیار
ترمز((تُ مُ))
وسیله ای در اتومبیل و ماشین های مشابه که با فشار دادن آن حرکت اتومبیل یا ماشین کند و یا متوقف می شود
ترمز دستی: ترمزی است که علاوه بر ترمز پایی در اتومبیل تعبیه شده که به وسیله دستگیره ای آن را می کشند
تصویری از ترمز
تصویر ترمز
فرهنگ فارسی معین
ترمز
مهار، آلت بازدارنده، سد، مانع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترمه
تصویر ترمه
(دخترانه)
نوعی پارچه با نقشهای بته جقه یا اسلیمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
(پسرانه)
اهورمزدا، خدای بزرگ ایرانیان، نام ستاره مشتری، نام پسر بهمن، نام پسر انوشیروان ساسانی، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترمه
تصویر ترمه
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، تکلتو، تکتلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربز
تصویر تربز
هندوانه، خیار، بادرنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترمه
تصویر ترمه
شال، نوعی پارچۀ نفیس که از کرک لطیف بافته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تریز
تصویر تریز
دامن لباس، دامن قبا، گوشۀ دامن قبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
رنگ سرخ، در علم زیست شناسی قرمزدانه
فرهنگ فارسی عمید
بهار عجم و آنندراج بیت زیر را از سیفی شاهد این کلمه آورده اند بدون معنی کردن کلمه، و ظاهراً آوندی است شراب را:
یک ترمزی شراب که خوردم حکیم وار
آمد بجوش بحر دل و در فغان شدم
لغت نامه دهخدا
(تَ مُ)
دیهی از دهستان مشک آباد است که در بخش فرمهین شهرستان اراک و 38 هزارگزی جنوب فرمهین قرار دارد. دشتی سردسیر است و 778 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و ارزن و چغندر قند وبنشن و انگور و لبنیات است. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان قالی بافی است راه شوسه به اراک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَمْ مِ)
جنبنده و اضطراب کننده. (آنندراج). آشفته و سرگشته و مضطرب. (ناظم الاطباء) ، هنگامه جو، کسی که حرف می زند با رمز و علامت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به ترمز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترمه
تصویر ترمه
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلمز
تصویر تلمز
پی یکدیگر جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشمز
تصویر تشمز
ترنجش ترنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترگز
تصویر ترگز
تاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمس
تصویر ترمس
فلاسک، قمقمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمض
تصویر ترمض
شوریدن دل، دلشوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمل
تصویر ترمل
آلوده شدن به خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمم
تصویر ترمم
متفرق و پراکنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروز
تصویر تروز
سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
دو مثلث که از دو طرف دامن جامه بر آورند شاخ جامه و قبا، بال و پر مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجز
تصویر ترجز
گاوتازی، غرش تندر، جنبش ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراز
تصویر تراز
آلتی که بوسیله آن پستی و بلندی سطح چیزی را معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های فارسی گویان تازیگرا (متعرب) است موله زایی (حرام زادگی گویش گیلکی)، زیرکی حرامزادگی کردن، ذکی گردیدن باهوش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمز
تصویر ارمز
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول از هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترمز
تصویر مترمز
جنبنده و اضطراب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربز
تصویر تربز
هندوانه، و بمعنی خیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراز
تصویر تراز
بیلان، طراز، نمره، رتبه، سطح، میزان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هرمز
تصویر هرمز
مشتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرمز
تصویر قرمز
سرخ
فرهنگ واژه فارسی سره