جدول جو
جدول جو

معنی ترمدن - جستجوی لغت در جدول جو

ترمدن
(تِ مُ دُ)
رودی در شمال شرقی آسیای صغیر. و این نام قدیمی ترمه چایی بود. رجوع به ترمه چایی و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمدن
تصویر تمدن
شهرنشین شدن، خوی شهری گزیدن و به اخلاق مردم شهر آشنا شدن، زندگانی اجتماعی، همکاری مردم با یکدیگر در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسایش خود
فرهنگ فارسی عمید
(کِلْ لَ / لِ بَ تَ)
آرمیدن
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ دَ / دِ گَ دی دَ)
ساکت شدن. (ناظم الاطباء) (از استینگاس)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دهی است از دهستان تراکمه که در بخش کنگان شهرستان بوشهر و 117 هزارگزی شمال راه فرعی لار به گله دار قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 117 تن سکنه دارد آب آن از چشمه و محصول آنجا غله و خرما و پیاز است. شغل مردم آنجا کشاورزی است. وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ دَ / دِ شُ دَ)
تیرانداختن وافگندن. (ناظم الاطباء). بمعنی تیرانداختن، کذا در فرهنگ جهانگیری. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 287 ب)
لغت نامه دهخدا
(تَمَ / تِ مِ)
نام شهری است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ دَ)
رمیدن. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (غیاث اللغات) (انجمن آرا) (آنندراج). رمیدن و گریختن. (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن، مرادف توریدن. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
بیرون کشیدن. (فرهنگ جهانگیری). کشیدن و بیرون آوردن. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کشیدن. (غیاث اللغات) (فرهنگ رشیدی). تزیدن. (برهان). و اصح بمعنی کشیدن، تزیدن باشد. (فرهنگ رشیدی). و رجوع به تزیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترآمدن
تصویر ترآمدن
خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریدن
تصویر تریدن
بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترمزدن
تصویر ترمزدن
ساکت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرمدن
تصویر آرمدن
آرمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
شهر نشین شدن، خوی شهری گزیدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
((تَ مَ دُّ))
شهرنشین شدن، همکاری مردم یک جامعه برای ترقی و پیشرفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
شهرآیین، شهریگری، شهرآیینی، پیشینه، فرهنگ، شهرگانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
Civilization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
civilisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
medeniyet
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
문명
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
文明
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
ציביליזציה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
सभ्यता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
peradaban
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
อารยธรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
цивилизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
beschaving
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
civilización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
civiltà
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
civilização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
文明
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
cywilizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
цивілізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
Zivilisation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمدن
تصویر تمدن
ustaarabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی