بالرفاء و البنین گفتن کسی را، و همزه به حا قلب شده است. (از منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی ترفیه است. (از المنجد). و رجوع به ترفی و ترفی ٔ و ترفیه شود
بالرفاء و البنین گفتن کسی را، و همزه به حا قلب شده است. (از منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بمعنی ترفیه است. (از المنجد). و رجوع به ترفی و ترفی ٔ و ترفیه شود
اندک اندک شیر دادن مادر به بچه تا قدرت مکیدن پیدا کند لیسیدن چرک و ریم نوزاد آهو به وسیلۀ ماده آهو پروردن و ادب کردن و آماده کردن خود را داوطلب کاری یا مقامی کردن
اندک اندک شیر دادن مادر به بچه تا قدرت مکیدن پیدا کند لیسیدن چرک و ریم نوزاد آهو به وسیلۀ ماده آهو پروردن و ادب کردن و آماده کردن خود را داوطلب کاری یا مقامی کردن
برتری، فزونی افزون دادن، افزونی نهادن فزون داشتن فزونی دادن برتری دادن مزیت دادن، فزونی برتری، جمع ترجیحات. یا ترجیح بلا مرجح. فزونی دادن نه در جای فزونی (بی آنکه مایه فزونی در کار باشد)
برتری، فزونی افزون دادن، افزونی نهادن فزون داشتن فزونی دادن برتری دادن مزیت دادن، فزونی برتری، جمع ترجیحات. یا ترجیح بلا مرجح. فزونی دادن نه در جای فزونی (بی آنکه مایه فزونی در کار باشد)