جدول جو
جدول جو

معنی ترغامیشی - جستجوی لغت در جدول جو

ترغامیشی(تُ)
تورغامیشی. اخراج و دور کردن باشد. چنانکه در جلد خامس تاریخ وصاف مذکور است اگریسور سیورغامیشی کند و اندیشهای دور از خاطرش تورغامیشی. (سنگلاخ ص 172) : بر این موجب معین فرموده ترغامیشی کردند والسلام. (تاریخ غازانی ص 140)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عطا و تیول، (فرهنگ نظام) : ... او را یرلیغ ترخانی داد و راه خزانه داری بر وی توسامیشی فرمود، (تاریخ غازان چ کارل یان ص 20)، و عنان قبض و بسط مصالح سلطنت بر وجهی در کف کفایت او نهاده بود ... که بر آن هیچ مزیدی تصور نداشت سیورغامیشی او بر آن وجه کرد که یکهزار لشکر مغول بوی به وی توسامیشی فرمود، (تاریخ غازان ایضاً ص 155)، رجوع به یاسامیشی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مأخوذ از تازی تعاقب و نیک کوشیدن در راندن. (ناظم الاطباء). به لغت مغولی تکاپوی به تعجیل و سرعت بود. (سنگلاخ چ لندن ص 157) : و فوجی از بهادران لشکر فیروزی اثر ایشان را تکامیشی نموده همه را از پای درآوردند... (حبیب السیر جزء 3 از ج 3 ص 159 س 20)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غاغامیشی
تصویر غاغامیشی
بی التفاتی مقابل سیور غامیشی
فرهنگ لغت هوشیار