شیری نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هجوم کردن بر مردم و شیری نمودن. (از المنجد). یقال: هو یترابل، یعنی او شیری می نماید (منتهی الارب) ، مانند شیر می غرد. (ناظم الاطباء)
شیری نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هجوم کردن بر مردم و شیری نمودن. (از المنجد). یقال: هو یترابل، یعنی او شیری می نماید (منتهی الارب) ، مانند شیر می غرد. (ناظم الاطباء)
به روش رهبله رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به روش رهبله رفتن. و رهبله نوعی از رفتاراست. (آنندراج) (از اقرب الموارد). به روش رهبله رفتن و آن نوعی رفتار است مانند هروله. (از المنجد)
به روش رهبله رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به روش رهبله رفتن. و رهبله نوعی از رفتاراست. (آنندراج) (از اقرب الموارد). به روش رهبله رفتن و آن نوعی رفتار است مانند هروله. (از المنجد)
خوردن گیاه ربل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). خوردن آهو گیاه ربل را. (منتهی الارب) ، چرا کنانیدن نبات ربل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : خرجوا یتربلون. (اقرب الموارد) ، شکار کردن و تفحص و جستجوی نبات ربل نمودن، یا عام است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تصید. (المنجد) (اقرب الموارد) : خرجوا یتربلون، ای یتصیدون. پی جوئی مرد گیاه ربل را. (اقرب الموارد) ، سبز شدن نبات پس از خشکی. (تاج المصادر بیهقی). برگ برآوردن و سبز گردیدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، سبز شدن زمین پس از خشکی، هنگام آمدن پائیز. (اقرب الموارد) (المنجد). نبات آوردن و سبزگردیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). پرگوشت شدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، نزد پزشکان، نفخیست که عارض اطراف و غیر آن شود و سبب آن ریختن بلغم رقیق است بر اثر ضعف هاضمه چنانکه در استقساء رخ دهد، میگویند: تربلت المراءه، اذا کثر لحمها. (کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر). در علم طب، ورم کردن اطراف بدن یعنی دست و پا و غیر آنست. (فرهنگ نظام)
خوردن گیاه ربل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). خوردن آهو گیاه ربل را. (منتهی الارب) ، چرا کنانیدن نبات ربل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : خرجوا یتربلون. (اقرب الموارد) ، شکار کردن و تفحص و جستجوی نبات ربل نمودن، یا عام است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تصید. (المنجد) (اقرب الموارد) : خرجوا یتربلون، ای یتصیدون. پی جوئی مرد گیاه ربل را. (اقرب الموارد) ، سبز شدن نبات پس از خشکی. (تاج المصادر بیهقی). برگ برآوردن و سبز گردیدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، سبز شدن زمین پس از خشکی، هنگام آمدن پائیز. (اقرب الموارد) (المنجد). نبات آوردن و سبزگردیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). پرگوشت شدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، نزد پزشکان، نفخیست که عارض اطراف و غیر آن شود و سبب آن ریختن بلغم رقیق است بر اثر ضعف هاضمه چنانکه در استقساء رخ دهد، میگویند: تربلت المراءه، اذا کثر لحمها. (کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر). در علم طب، ورم کردن اطراف بدن یعنی دست و پا و غیر آنست. (فرهنگ نظام)
زن گول. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) : امراءه رعبل، زن گول و احمق و نادان. (از اقرب الموارد) ، زن کهنه لباس. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). زن که در جامۀ کهنه باشد. (از اقرب الموارد) ، ثکلته الرعبل، گم کند او را مادر وی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتر ضخم. (از اقرب الموارد)
زن گول. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) : امراءه رعبل، زن گول و احمق و نادان. (از اقرب الموارد) ، زن کهنه لباس. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). زن که در جامۀ کهنه باشد. (از اقرب الموارد) ، ثکلته الرعبل، گم کند او را مادر وی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شتر ضخم. (از اقرب الموارد)