جدول جو
جدول جو

معنی ترسوس - جستجوی لغت در جدول جو

ترسوس
ناحیه ای در سیلیسیای صغیر، نزدیک آدنه. رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 277 و یشتها ج 1 ص 409 و طرسوس شود
لغت نامه دهخدا
ترسوس
(تَ)
نام باستانی تونس. (از فهرست نخبه الدهر دمشقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترسو
تصویر ترسو
کسی که از هر چیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود، کم جرئت، کم دل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترموس
تصویر ترموس
فلاسک، ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ رِ)
قصبه ای است در جنوب غربی جزیره مدللی، و آن موطن تئوفرسطس از حکمای یونان است و امروز بنام هرسه مشهور است و در قضای مولوه در سنجاق مدللی قصبۀ کوچکی است که مرکز آن ناحیه است. رجوع به هرسه و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
قریه ای است و مرکز ناحیه ای درسنجاق چتالجه از ترکیه، که در شمال غربی درسعادت بفاصله 42هزارگزی واقع است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
از مردم تراکیه: مردمان تراکیه اسامی مختلف دارند و باستثنای گت ها و تراوس و تراکیهاکه بالاتر از کرس تن یانها سکنی گزیده اند باقی مردمان تراکیه همه دارای یک نوع عادات و اخلاق می باشند... اخلاق تراوس ها مانند اخلاق تراکیها است باستثنای این دو مورد: وقتی که طفلی بدنیا می آید دور او جمع شده نوحه خوانی کرده یک بیک مشقات و بلیاتی را که در این دنیا باید تحمل کند می گویند و تأسف از زادن او می کنند، بعکس، وقتی که کسی می میرد شادی می کنند از این که متوفی از چه بلیاتی رسته و حالا در چه احوال خوشی است. (ایران باستان ج 1 ص 619). رجوع به تراس و تراکیه شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام شهری در یونان قدیم که مرکز اتولیا بود و مجلس عمومی حکومتهای متفق اتولیادر این شهر منعقد میشد. (از قاموس اعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ نَ)
قضاء طرسوس، شهرستانی است در سوریه (ساخلو لاذقیه) ، مرکز آن طرسوس است و 30676 تن سکنه دارد، بر ساحل است و جزیره ارواد مقابل آن واقع است. عباده بن صامت آن را بسال 638 میلادی فتح کرده است، سپس صلیبیان آن را بسال 1099 میلادی تصرف کرده و کلیسای سلطنتی که هم اکنون نیز باقی است در آن بنیان نهاده اند. (اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ / طَ)
شهری است مر مسلمانان را که بسیار ارزانی و فراخ سالی دارد، در دست ارامنه بود، باز در دست مسلمانان افتاد. (منتهی الارب) (آنندراج). نام شهری به ساحل بحرالشام، واقع در جنوب شرقی آسیهالصغری، نزدیک مرسین. شهری از ترکیه بر ساحل سیحون به مغرب اذنه و این موطن قدیس بلس حواری است، دارای 22 هزار سکنه.
شهری است (به شام) بزرگ و آبادان و بانعمت، گرد وی دو باره است از سنگ و مردمان جنگی دلاور. (حدود العالم). یاقوت از صاحب الزیج نقل کرده گوید: طول طرسوس 58 درجه و نیم، و عرض آن 36 درجه و ربع است. از اقلیم چهارم است. این شهر بنام طرسوس بن الروم بن الیفزبن سام بن نوح علیه السلام نامیده شده، برخی گفته اند بانی این شهر سلیمان نامی از خدام هارون الرشید بوده و آن را بسال یکصد و نود و اند هجری قمری بنا کرده است، و این گفتار احمد بن محمد الهمدانی است. (ابن الفقیه). طرسوس از ثغور شام و بین انطاکیه و حلب و بلادالروم واقع است. احمد بن الطیب السرخسی گوید: از مصیصه به آهنگ عراق کوچ کردیم، نخست بسوی اذنه، و از اذنه به طرسوس که شش فرسنگ بود روان شدیم، بین راه اذنه و طرسوس، فندق (مهمانسرا) بغا و فندق جدید واقع است. طرسوس دارای دو حصار است و خندقی وسیع و شش دروازه دارد، نهر بردان شهر را دو نیمه کرده و از وسط آن میگذرد، قبر مأمون عبداﷲ بن الرشید هم در آنجاست. هنگامی که بقصد غزای رومیان بدان شهر ورود کرد، مرگش فرارسید. شاعری در این باب گفته:
هل رأیت النجوم اغنت عن الماء-
مون فی عز ملکه الماسوس
غادروه بعرصتی طرسوس
مثل ما غادروا اباه بطوس.
این شهر همواره جایگاه صلحا و زهاد بود از این رو که از سرحدهای بلاد اسلام شمرده میشد، و تا سال 354 هجری قمری نیز مسلمانان در آن شهر به نیکوترین حالی میزیستند، ولی بر اثر تجاوز و حملات نقفور از سلاطین روم شرقی که نخست بر مصیصه و سپس بر طرسوس تاخت آورد، و به قلع و قمع ریشه مسلمانی و مسلمانان پرداخت، مسلمانان طرسوس تاب مقاومت نیاورده، جمع کثیری از آنان جلای وطن اختیار کردند. (نقل به اختصار از معجم البلدان ج 6 صص 35- 36).
حمداﷲ مستوفی گوید: طرسوس از اقلیم سوم است و از توابع شام، عمر عبدالعزیز مروانی ساخت، و بعد از خرابی هارون الرشید تجدید عمارتش کرد، و آن را بارو کشید. هوایش معتدل است و به گرمی مایل. ارتفاعش غله و میوه باشد. (نزههالقلوب چ اروپا ج 3 ص 250). و غار اصحاب کهف در کوهی به حدود طرسوس بوده. (نزههالقلوب چ اروپا ج 3 ص 269). شهر معروف و مشهوری است که مسقطالرأس پولس حواری بود (کتاب اعمال رسولان 9:11، و 30 و 11:25 و 21:39 و 22:3) و در کیلیکیای که در آسیای صغیر است واقع میباشد، و طرسوس بر ساحل وسیعی که به مسافت 12 میل به بحر متوسط و کوه طوروس مسافت دارد واقع میباشد، و در قدیم الایام بر دو طرف رود سدنس واقع بوده است، لکن باید دانست که مجرای رود مسطور تغییر یافته است، و سابق در دهنۀ رود مذکور بندری بوده که اجناس و مال التجارۀ بسیاری در آنجا وارد میشده است. و برخی بر آنند که ترشیش مذکور در کتاب مقدس همان طرسوس است. گویند مؤسس و بانی طرسوس سردناپالس بوده است، و در وقتی که در میانۀ اهالی جنگی روی داد، اسباب خرابی طرسوس گردید و از آن پس اغسطوس آنجا را شهر رومانی خوانده و میدانهای وسیع از برای بازی قرار داد، و مدرسه ای تأسیس کرد و بعد از اطینا و اسکندریه، طرسوس شهر سومین بود که در تمام دنیا معروف گشت، و برای خانوادۀ امپراطور معلمان و مؤدبان از این شهر تعیین میشد. و پولس نه تنها در شهری که برای تجارت معروف بود تعلیم یافت بلکه در علوم و فنون معروفۀ آن زمان شهرت تام داشت، و همواره از آن وقت تا به حال به طرسوس موسوم است، لکن در این روزها شهر کوچکی شده که عدد نفوسش در زمستان سی هزار و در تابستان از چهارصد الی پانصد و متجاوز از اهالی به ییلاقات میروند چونکه گرما شدت میکند. (قاموس کتاب مقدس). و صاحب المنجد آرد: شهری است در ترکیه (قیلیقیا) ، دارای 22000 تن سکنه. سابقاً در زمرۀ مراکز و پایتختها بشمار میرفته است. پولس قدیس در آن متولد شده است. این شهر را مأمون بسال 788 میلادی فتح کرده و در آن مدفون شده است. ورجوع به تاریخ سیستان ص 183 و مجمل التواریخ والقصص ص 355، 356- 359، 380، 453، 473 و عقدالفرید ج 7 ص 284 و عیون الاخبار ابن قتیبه ج 2 ص 365 و ج 4 ص 182 والتفهیم ص 199 و 335 و ضحی الاسلام ج 3 ص 177 و ترجمه تاریخ ادبیات براون ج 3 ص 99 و تاریخ گزیده ص 78 و 316 و تاریخ بیهقی ص 124 و کامل ابن اثیر ج 7 ص 179 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نعت مفعولی است از مصدر رس ّ در تمام معانی. رجوع به رس شود، در عبارت زیر از ذخیرۀ خوارزمشاهی مرسوس را مرحوم دهخدا با علامت سؤال و تردید به معنی دیوانه نوشته است. و نیز شاید بتوان آن را به معنی شخص تب دار دانست به اعتبار یکی از معانی رس ّ که آغاز ظهور تب است: طعام را بگوارد و مصروع ومعتوه و مرسوس را سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
کم جرات، کسی که دچار بیم و ترس شود، بسیار ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروس
تصویر تروس
جمع ترس، سپرها رئیس شدن، مهتر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
((تَ))
ترسنده، کم جرأت، کم دل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
Cowardly, Craven, Lilylivered, Pusillanimous, Timid, Timorous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
lâche, pusillanime, timide, craintif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ترسو
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
ขี้ขลาด , ขี้ขลาด , ขี้ขลาด , ขี้ขลาด , ขี้อาย , กลัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
mwoga, aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
korkak, ürkek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
겁많은 , 겁쟁이 , 겁이 많은 , 겁 많은 , 소심한 , 두려운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
臆病な , 臆病な , 臆病な , 内気な , 恐ろしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
פחדן , פחדן , ביישן , פחדן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
कायर , डरपोक , संकोची
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
penakut, pengecut, pemalu, takut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
feige, schüchtern, ängstlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
lafhartig, laf, lafvalig, timide
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
cobarde, pusilánime, tímido, temeroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
codardo, timido, timoroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
covarde, pusilânime, tímido, temeroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
胆小的 , 胆怯的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
tchórzliwy, nieśmiały, bojaźliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
боязкий , боягузливий , сором'язливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
трусливый , робкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
কাপুরুষ , ভীরু , কাপুরুষ , ভীতু , লাজুক
دیکشنری فارسی به بنگالی