معرب دارسنا ی ایتالیایی است که آن هم از دارالصناعه گرفته شده است. (دزی ج 1 ص 145). ترسخانه. مستودع الذخائر و ادوات الحرب. (المنجد). معمل المراکب (دخیله). (المنجد). جرجی زیدان آرد: دارالصناعه آنرا گویند که ما امروز ترسانه یا ترسخانه گوییم و ترسانه یا ترسخانه از این کلمه نقل شده است. هنگامی که فرنگیان، بلاد عرب را گشودند ازجمله چیزها که از آنان اقتباس کردند کشتی سازی بود، چنانکه عربها نیز آنرا از اسلاف آنان اقتباس کردند و اسپانیائیها دارالصناعه را ’دارسنه’ نامیدند و دیگر اروپائیان آنرا ازایشان گرفتند تا آنکه این کلمه بصورت منحوت ’آرسنال’ درآمد، سپس عرب آنرا ازطریق ترکیه از اسپانیائیها گرفته و آنرا ترکی پنداشته و به ترسخانه یا ترسانه معرب کردند، و بهتر است دارالصناعه خوانده شود. (از تاریخ تمدن اسلام ص 161). و رجوع به ترسخانه شود
معرب دارسنا ی ایتالیایی است که آن هم از دارالصناعه گرفته شده است. (دزی ج 1 ص 145). ترسخانه. مستودع الذخائر و ادوات الحرب. (المنجد). معمل المراکب (دخیله). (المنجد). جرجی زیدان آرد: دارالصناعه آنرا گویند که ما امروز ترسانه یا ترسخانه گوییم و ترسانه یا ترسخانه از این کلمه نقل شده است. هنگامی که فرنگیان، بلاد عرب را گشودند ازجمله چیزها که از آنان اقتباس کردند کشتی سازی بود، چنانکه عربها نیز آنرا از اسلاف آنان اقتباس کردند و اسپانیائیها دارالصناعه را ’دارسنه’ نامیدند و دیگر اروپائیان آنرا ازایشان گرفتند تا آنکه این کلمه بصورت منحوت ’آرسنال’ درآمد، سپس عرب آنرا ازطریق ترکیه از اسپانیائیها گرفته و آنرا ترکی پنداشته و به ترسخانه یا ترسانه معرب کردند، و بهتر است دارالصناعه خوانده شود. (از تاریخ تمدن اسلام ص 161). و رجوع به ترسخانه شود
مخوف و خوفناک و خطرناک و هولناک. (ناظم الاطباء) ، بیمناک. هراسناک. وحشتناک. خائف: و پارسیان از وی سخت ترسناک بودند و هرگاه رجوع به بهرام کردندی و شکایتی نمودندی ایشان را تسکین دادی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 78). پیل شاهی است لیک باهیبت همه کس ترسناک ازاین صولت. سنائی. بدل گفت آن به که شیری کنم در این ترسناکان دلیری کنم. نظامی. توانگر که باشد زرش زیر خاک ز دزدان بود روز و شب ترسناک. نظامی. برآسود بر خاک از آن ترس و باک غم و درد برد از دل ترسناک. نظامی. نه ایم از هجوم عرب ترسناک ز بسیاری وحش صحرا چه باک ؟ هاتفی (از آنندراج). و رجوع به ترس و ترسناکی شود
مخوف و خوفناک و خطرناک و هولناک. (ناظم الاطباء) ، بیمناک. هراسناک. وحشتناک. خائف: و پارسیان از وی سخت ترسناک بودند و هرگاه رجوع به بهرام کردندی و شکایتی نمودندی ایشان را تسکین دادی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 78). پیل شاهی است لیک باهیبت همه کس ترسناک ازاین صولت. سنائی. بدل گفت آن به که شیری کنم در این ترسناکان دلیری کنم. نظامی. توانگر که باشد زرش زیر خاک ز دزدان بود روز و شب ترسناک. نظامی. برآسود بر خاک از آن ترس و باک غم و درد برد از دل ترسناک. نظامی. نه ایم از هجوم عرب ترسناک ز بسیاری وحش صحرا چه باک ؟ هاتفی (از آنندراج). و رجوع به ترس و ترسناکی شود
terrível, arrepiante, assustadoramente, de maneira assustadora, assustador, intimidador, temido, estranho, de maneira arrepiante, temível, de maneira aterradora, aterrador, de forma assustadora, fóbico
terrível, arrepiante, assustadoramente, de maneira assustadora, assustador, intimidador, temido, estranho, de maneira arrepiante, temível, de maneira aterradora, aterrador, de forma assustadora, fóbico
terribile, inquietante, spaventosamente, in modo inquietante, spaventoso, intimidatorio, temuto, strano, in modo spettrale, in modo spaventoso, fobico, terrificante
terribile, inquietante, spaventosamente, in modo inquietante, spaventoso, intimidatorio, temuto, strano, in modo spettrale, in modo spaventoso, fobico, terrificante
terrible, escalofriante, espantosamente, espeluznante, intimidante, temido, extraño, de manera espeluznante, temible, de manera temible, aterrador, aterradoramente, fóbico
terrible, escalofriante, espantosamente, espeluznante, intimidante, temido, extraño, de manera espeluznante, temible, de manera temible, aterrador, aterradoramente, fóbico