جدول جو
جدول جو

معنی ترسابچه - جستجوی لغت در جدول جو

ترسابچه
(تَ بَ چَ / چِ)
طفل نصرانی. (ناظم الاطباء). پسر نصرانی که آتش پرست اند (؟) و دین عیسی. (آنندراج). بچۀ ترسا:
نغز گفت آن بت ترسابچۀ باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد.
حافظ.
و رجوع به ترسازاده شود، (اصطلاح صوفیان) نزد صوفیه وارد غیبی را گویندکه بر دل سالک فرودآید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). در اصطلاح سالکان، ترسابچه، مرشد کامل و پیر مکمل را گویند و وجه تسمیۀ مرشد کامل به ترسابچه به آن معنی که در ولادت معنی نسبت کامل او بکامل دیگر که متصف بصفت ترسایی و تجرد و انقطاع بوده باشد میرسد و آن کامل را باز بکاملی دیگر بطناً عن بطن که طریق اولیأاﷲ تا سلسلۀ منتهی بحضرت رسالت پناه محمد مصطفی علیه الصلوهوالسلام می شود علم وراثت جز به این طریق میسر نمی گردد. (آنندراج). جاذبۀ ربانی و جالیۀ روحانی را ترسابچه خوانند. بعضی واردی را که از عالم ارواح بقلوب و نفوس بطریق غلبه و استیلا فائض گردد و همه را مشغول سازد و از تفرقۀ نفوذ خلاصی دهد ترسابچه گویند. شاعر گوید:
ترسابچه ای دیدم زنار کمر کرده
صد معجزۀ عیسی بیدرس ز بر کرده
ترسابچه ام افکند از زهد به ترسایی
زین پس من و زناری در دیر به تنهایی.
و بعضی گویند ترسابچه عبارت از وارد غیبی است که بر دل سالک فرودآید، و بمعنی مرد موحد نیز آید. فرخی گوید:
ترسابچه ای کز می جامش خبرم نیست
خواهم که برم نام، ولی آن جگرم نیست.
عطار گوید:
ترسابچه ای ناگه قصد دل و جانم کرد
سودای سر زلفش رسوای جهانم کرد
زو هرکه نشان دارد دل بر سر و جان دارد
ترسابچه آن دارد، دیوانه از آنم کرد...
(از فرهنگ مصطلحات عرفا ص 108)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترشابه
تصویر ترشابه
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
(خِ بَ چَ / چِ)
بچه خرس، بیلم. دیسم. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تُ بی یَ / یِ)
حروف ترابیه، مقابل حروف آتشین است و آنرا حروف خاکی و ارضیه نیز گویند و عبارت از: د، ح، ل، ع، ر، خ، ش میباشد. رجوع به حروف آتشین شود
لغت نامه دهخدا
(تِ بَ)
بسیار ترسنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هو فی السلم تلعابه و فی الحرب ترعابه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ بَ / بِ)
ترشاوه. سماق راگویند و آن معروف است و از آن آش پزند و خورند و آن آش را تتماج گویند، و تتم ترکی است. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
معرب دارسنا ی ایتالیایی است که آن هم از دارالصناعه گرفته شده است. (دزی ج 1 ص 145). ترسخانه. مستودع الذخائر و ادوات الحرب. (المنجد). معمل المراکب (دخیله). (المنجد). جرجی زیدان آرد: دارالصناعه آنرا گویند که ما امروز ترسانه یا ترسخانه گوییم و ترسانه یا ترسخانه از این کلمه نقل شده است. هنگامی که فرنگیان، بلاد عرب را گشودند ازجمله چیزها که از آنان اقتباس کردند کشتی سازی بود، چنانکه عربها نیز آنرا از اسلاف آنان اقتباس کردند و اسپانیائیها دارالصناعه را ’دارسنه’ نامیدند و دیگر اروپائیان آنرا ازایشان گرفتند تا آنکه این کلمه بصورت منحوت ’آرسنال’ درآمد، سپس عرب آنرا ازطریق ترکیه از اسپانیائیها گرفته و آنرا ترکی پنداشته و به ترسخانه یا ترسانه معرب کردند، و بهتر است دارالصناعه خوانده شود. (از تاریخ تمدن اسلام ص 161). و رجوع به ترسخانه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ زَ / زِ)
سبزه تر. قصیل:
چون اسب ترا سخره گرفتند یکی دان
خشک آخر و ترسبزه چو در بند چرایی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 435)
لغت نامه دهخدا
(تَ چِ)
از روستاهای بخارا: و از آن جمله (روستاها) یکی نور بود و خرقان رود و وردانه و تراوچه. (تاریخ بخارا ص 5). در آن زمان هنوز شهربخارا نبود ولی روستاهای آن آباد بود مانند... و تراوچه. (خزاین العلوم از احوال و اشعار رودکی ص 62)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترشابه
تصویر ترشابه
سماق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرس بچه
تصویر خرس بچه
بچه خرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعابه
تصویر ترعابه
بسیار ترسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
مقدّسٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
Terrified
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
terrifié
دیکشنری فارسی به فرانسوی
زمین یا جایی که از قالی و فرش و دیگر گستردنی ها خالی باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
terrorizzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
напуганный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
erschrocken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
наляканий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
przerażony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
吓坏了的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
aterrorizado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
خوفزدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
aterrorizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
আতঙ্কিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
kutisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
겁에 질린
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
המום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
डराया हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
ketakutan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
ตกใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
doodsbang
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترسانده
تصویر ترسانده
恐ろしい思いをした
دیکشنری فارسی به ژاپنی