جدول جو
جدول جو

معنی ترحرح - جستجوی لغت در جدول جو

ترحرح(اِ تِ)
فراخ کردن اسب پایها را تا کمیز اندازد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ رَ رِ)
اسپ که فراخ کند پاها را تا کمیز اندازد. (آنندراج). اسب فراخ گذارنده پاها جهت کمیز انداختن. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترحرح شود
لغت نامه دهخدا
(ذُ رَ رَ)
یوم ذرحرح، نام جنگی است میان بنوسعد و غسان
لغت نامه دهخدا
(ذَرْ رَ رَ / ذُرْرَ رَ)
ذروح. رجوع به ذروح و ذراریح شود
لغت نامه دهخدا
(رَ رَ)
رحراح. چیز فراخ پهناور. (منتهی الارب). رجوع به رحراح شود
لغت نامه دهخدا