- ترجیب
- بزرگداشت، شکوه داشت، ستون نهادن زیر درخت پر بار، دیوار ساختن
معنی ترجیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آمیزش، آمیزه، آمیغ، هم کرد، هم آمیزی
برانگیختن، انگیزش
برتری، بهشماری
چیدمان، چینش، سامان، پی آیی
بازداشتن، در پرده کردن
جمع تریبه، سینه ها، برها، استخوان های سینه
مرحبا گفتن کسی را
امید داشتن
سنگ نهادن بر گور، پندار بافی
مرغولاندن (مرغول مرغوله جعد در گیسو)
باز گرداندن، درگلو غلتاندن آواز، باز خواهی باز خواستن داده انا الله و انا الیه راجعون را گفتن، بازگشت دادن -1 بر گردانیدن، آواز را در گلو گردانیدنتحریر دادن، بر گشت باز گرد، ترجیع بند، جمع ترجیعات
برتری، فزونی افزون دادن، افزونی نهادن فزون داشتن فزونی دادن برتری دادن مزیت دادن، فزونی برتری، جمع ترجیحات. یا ترجیح بلا مرجح. فزونی دادن نه در جای فزونی (بی آنکه مایه فزونی در کار باشد)
پشت سر هم قرار دادن
ترسانیدن
چیزی اندر چیزی در جایی نشاندن، آمیخته
رغبت نمودن، راغب کردن
ترسانیدن
ترکردن، تری در مزاج
بشگفت آوردن کسی را
پر شیری، کم شیری از واژگان دو پهلو
آزمودن، اختیار و امتحان
در پرده کردن، بازداشتن
تر کردن، نم دار کردن، تری، نم داری
راغب کردن، به رغبت آوردن، خواهان کردن
برتری دادن، مزیت دادن، فزونی دادن، برتری
مرحبا گفتن، خوشامد گفتن، جا را فراخ گردانیدن
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
برگردانیدن، بازگشت دادن، آواز را در گلو گردانیدن
ثابت و استوار کردن، هر چیزی را در جای خود قرار دادن، راست و درست کردن، پشت سر هم قرار دادن
برنشاندن چیزی بر چیزی، سوار کردن، به هم پیوستن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختن چیزی با چیز دیگر، مرکب کردن
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
بر هم نشاندن چیزی بر چیزی، آمیخته کردن، آمیزش، اختلاط، در شیمی تبدیل چند جسم به جسم سنگین تر، در علم دستور تحلیل عبارت ها و جمله ها از لحاظ روابط کلمات طبق قواعد نحو، مقابل تجزیه