- ترجز (اِ تِ)
آواز کردن تندر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پشت هم غریدن رعد. (از اقرب الموارد). پی درپی شنیده شدن صدای رعد. (از المنجد) ، جنبیدن ابر به آهستگی و درنگ جهت کثرت آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، حدی ̍ کردن حادی به رجز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برخواندن شعری از بحر رجز. (المنجد)
