جدول جو
جدول جو

معنی ترجرج - جستجوی لغت در جدول جو

ترجرج
(اِ تِ)
لرزیدن و جنبیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اضطراب. (اقرب الموارد) (المنجد) ، طپیدن و جنبیدن. (از اقرب الموارد). تحرک. (المنجد) ، آمدن و رفتن چیزی. (منتهی الارب) : ترجرج الشی ٔ، اذا جاء و ذهب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ترجرج
لرزیدن و جنبیدن
تصویری از ترجرج
تصویر ترجرج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ رَ رِ)
لرزنده و جنبنده. (منتهی الارب) (آنندراج). مضطرب. (محیط المحیط). لرزیده و جنبیده و متزلزل و به این طرف و آن طرف حرکت داده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترجرج شود
لغت نامه دهخدا
(دُ رُ رُ)
جانورکی است سرخ سیاه، و گویند آن زهری است و هر کس آنرا خورد، مثانۀ او زخم گردد و قضیب و عانه و زهار او متورم شود. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ رِ)
آنچه مضطرب و جنبان باشد از چیزی، لعاب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ رُ)
یک نوع گیاهی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب). گیاهی است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رَ رَ)
جنبان و لرزان. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). لرزان و جنبنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا