- تراکه
- منفجره
معنی تراکه - جستجوی لغت در جدول جو
- تراکه
- ارث و میراث و ترکه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انباشت، انبوهی، چگالی
دریافت دریابنده نیک دریابنده، مدرکه
انفجار
جوان خوش صورتشاهد تر و تازه و صاحب جمال، تصنیفی که سه گوشه داشته باشد، هر یک بطرزی: یکی بیتی و دیگری مدح و سوم تلا و تلالا، دو بیتی، سرود نغمه. جوان خوش صورت و شاهد و تر و تازه و صاحب جمال، نغمه، تر و تازه، دو بیتی
گرد آمدن و بر هم نشستن
بر هم نشستن
استوارگردیدن محکم و استوار گردیدن
تراشیده شده آنچه از تراش بر آمده باشد، هلال واری از خربزه و هندوانه قاچ. ریزه چوب
ترس و ترسو
تخم مرغان، زن ناشوی، مرغ ناچریده
مادینه تارک رهاییده وانهاده مونث تارک. یا تارکه دنیا. زنی که از دنیااعراض کرده زاهده
بطور شراکت و به همراهی یکدیگر و باتفاق هم
تارک، ترک کننده، رها کننده
روی هم جمع شدن، انباشته شدن، انبوه شدن، بر روی هم گرد آمدن و توده شدن، انبوهی
سرود، نغمه، در علوم ادبی دوبیتی، برای مثال هر نسفته دری دری می سفت / هر غزاله ترانه ای می گفت (نظامی۴ - ۶۲۷) ، تر و تازه، معشوق جوان، جوان خوش صورت
آنچه از تراشیدن چوب یا چیز دیگر به زمین بریزد، ریزۀ چوب
لایروب دستگاه لایروبی
((تَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
تصنیف، قطعه ای کوتاه برای خوانده شدن همراه با سازهای موسیقی، دوبیتی، تر و تازه، زیباروی
((تَ ش ِ))
فرهنگ فارسی معین
تراشیده شده، براده، قاچ (هندوانه یا خربزه)، قطعه کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانه ها به کار رود (واژه فرهنگستان)
نیک دریابنده
Congestion
затор
congestão
congestione
congestión
congestion