جدول جو
جدول جو

معنی تراوید - جستجوی لغت در جدول جو

تراوید
(تَ)
عصیر و شیرۀ جاری شده از چیزی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آراشید
تصویر آراشید
(دخترانه و پسرانه)
پسته زمینی یا پسته شام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تراویح
تصویر تراویح
ترویحه، جلسه و نشست مختصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراویدن
تصویر تراویدن
خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی، ترشح کردن، تراوش کردن، چکیدن، تراوش، تلابیدن، ترابیدن، برای مثال گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست (بابا افضل - ۲۳ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
راویز، گیاهی است که اشترغاز نامند، (از شعوری ج 2 ورق 4)، ریشه درختی است بنام انگدان که دارای صمغ نیز میباشد، (از شعوری ج 2 ورق 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان چنانه است در بخش شوش شهرستان دزفول و در 14 هزارگزی جنوب باختری شوش و 16 هزارگزی باختر راه شوسۀ دزفول به اهواز قرار دارد. دشتی است گرم و 350 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آنجا غله و برنج و کنجد است و شغل اهالی زراعت است و راه آن در تابستان قابل اتومبیل رانی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بیست ودو (؟) رکعت نماز نافله در شبهای ماه رمضان معمول عامه که تراویح و ترویحه نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جمع واژۀ ترویحه، و آن در اصل اسم است مر یک جلسۀ مطلق را، و جلسه ای را که بعد از رکعت چهارم در شبهای ماه مبارک رمضان بر سبیل استراحت میگذرانند نیزترویحه گویند، چه در آن جلسه استراحت میکنند. سپس هر چهار رکعت نماز را مجازاً ترویحه گفتند، چه در پایان هر چهار رکعت نماز اندک استراحتی کنند. (کشاف اصطلاحات الفنون از درر). و در شرع اسم چهار رکعت نماز نافله ای که در شبهای ماه رمضان میگزارند و آن از سنن مؤکده است، و تراویح بصیغۀ جمع اسم است هر مجموع بیست رکعت نماز را در لیالی ماه رمضان. (از همان کتاب از بیرجندی). جمع واژۀ ترویح، و بیست رکعت نماز نفل که درشبهای ماه رمضان گزارند. آنرا ترویح بهمین سبب گویند که بعد از هر چهار رکعت خود را راحت و آرام میدهند. (غیاث اللغات) (آنندراج). بیست ودو (؟) رکعت نماز نافله که در شبهای ماه رمضان معمول عامه است، و آنرا تراویح بدان جهت گویند که بعد از هر چهار رکعت خود را راحت و آرام میدهند... (ناظم الاطباء) :
بردم این ماه به تسبیح و تراویح بسر
من و سیکی و سماع خوش، آن ماه دگر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بارانهای نیکو و نافع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بارانها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مفرد ندارند مانند تعاشیب. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). واحد آن نیامده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
چکیده. تراوش کرده: جمهالسفینه، جایی از کشتی که آب تراویدۀ درزها در آن جمع شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ دَ)
چکیدن. (جهانگیری). چکیدن و تراوش کردن آب و امثال آن باشد. (برهان). رفتن آب به پالا اندک اندک و چکیدن بنرمی و آهستگی. (آنندراج). چکیدن وتراوش کردن و ترشح نمودن و رشحه رشحه خارج شدن آب و شراب و جز آن. (ناظم الاطباء). ترشیح. (مجمل اللغه). ترشح. (دهار). ترابیدن. زهیدن. پالائیدن:
چه خوش بزمی که باشد جلوه گر آن رشک ماه آنجا
تراود آفتاب از سایۀ برق نگاه آنجا.
ملا حاجی (از آنندراج).
آب می گردد دل سنگین خصم از عجز من
می تراود آتش از انگشت زنهارم چو شمع.
صائب (از آنندراج).
نه ز کم ظرفیست گررازم تراوید از درون
خس برون افتد چو آید قلزم اندر اضطراب.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترازیدن
تصویر ترازیدن
ساختن و آراستن و زینت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
واقغه هولناک و حادثه ای که آخرش مصیبت سخت است، نمایش غم انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحاویل
تصویر تحاویل
جمع تحویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترادیف
تصویر ترادیف
قرینه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ترجیج. فزونیها. یا تعادل و تراجیح. همسنگی و فزونی برابری و پیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراشیدن
تصویر تراشیدن
خراشیدن و پاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراشیده
تصویر تراشیده
هر چیزی که آنرا تراش داده باشند مانند چوب تخته و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترافیک
تصویر ترافیک
عبور و مرور وسائط نقلیه انگلیسی شد و آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترابیدن
تصویر ترابیدن
ترواش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکیب
تصویر تراکیب
جمع ترکیب، آمیزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی تراتیر چوب های ستبری که در ساختمان راه آهن به کار می رود تخته های چوبی ضخیم که در عرض راه آهن زیر ریل ها گذارند تا ریلها درمقابل عبور واگنهامقاومت بیشتری بخرج دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاویدن
تصویر تاویدن
طاقت آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آراشید
تصویر آراشید
بادام زمینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجاوید
تصویر اجاوید
جمع جواد، اسپان نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراویدن
تصویر تراویدن
تراوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراویج
تصویر تراویج
جلسه، نشست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ترویحه، نشست ها، چهار خاست (رکعت) نماز شب، بیست خاست بیست خاست نمازی که در شب های ماه روزه خوانده می شود جمع ترویحه. نشستن ها، جلسه ها، جلسه کوتاه پس از خواندن چهار رکعت نماز در شبهای ماه رمضان، چهار رکعت نماز شب، بیست رکعت نماز که در شبهای ماه رمضان خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراویح
تصویر تراویح
((تَ))
جمع ترویحه، نشست ها، نشستن ها، چهار رکعت نماز شب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراویدن
تصویر تراویدن
((تَ دَ))
تراوش کردن و چکیدن آب و مانند آن، ترابیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترابرد
تصویر ترابرد
انتقال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آراشید
تصویر آراشید
بادام زمینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترافیک
تصویر ترافیک
شدامد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
سوگنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تراوش کردن، ترشح کردن، چکیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد