جدول جو
جدول جو

معنی تراهات - جستجوی لغت در جدول جو

تراهات
(تُرْ را)
در بیت ذیل بجای ترّهات جمع واژۀ ترّهه آمده است بمعنی باطل و سخن بی فایده:
خاص در بند لذت و شهوات
عام در بند هزل و تراهات.
سنائی.
رجوع به ترهات و ترهه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از براهام
تصویر براهام
(پسرانه)
ابراهیم، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترهات
تصویر ترهات
ترهه ها، حرفهای بی ربط و بی معنی، سخنان بیهوده و بی سر و ته، چرندها، یاوه ها، ژاژها، ژاژه ها، چرند و پرندها، دری وری ها، جفنگ ها، چرت ها، شرّ و ورها، کلپتره ها، چرت و پرت ها، فلاده ها، بسباس ها، جمع واژۀ ترهه
فرهنگ فارسی عمید
(تُرْ رَ)
جمع واژۀ ترّهه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سخن های باطل لهوآمیز. جمع واژۀ ترهت که بمعنی باطل است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). سخنان بیهوده و خرافات. (شرفنامۀ منیری). جمع واژۀ ترهه. اباطیل و دواهی. (المنجد). فارسی معرب است آنگاه به باطل استعاره شد پس گویند الترهات البسابس و الترهات الصحاصح و از اسمای باطل است:
تطاول لیلی و اعترتنی وساوسی
لات اتی بالترهات البسابس.
(از اقرب الموارد).
و ربما جاء مضافاً یقال: اخذ فی ترهات البسابس. (اقرب الموارد). بمعنی بیهوده و هرزه و خرافات و مهملات باشد. گویند عربی است. (برهان). ترهه بر وزن قبره بمعنی ناچیز و باطل است... و جمع آن ترهات بالف و تا وتراریه بر وزن قنادیل می آید و سنایی آنرا تراهات آورده و شمس قیس بر او اعتراض کرده است:
خاص در بند لذت و شهوات
عام در بند هزل و تراهات
(حاشیۀ برهان چ معین).
زین چنین ترهات دست بدار
کار کن بگذر از ره گفتار.
سنایی.
زاهد گفت اگر مراآرزوی مرید بسیار... نبودی... به ترهات دزد فریفته نگشتمی. (کلیله و دمنه).
مشنو ترهات او که بیمار
پر گوید و هرزه روز بحران.
خاقانی.
چندین هذیانات و ترهات که مردود عقل و نامقبول خرد است ایراد کردم. (سندبادنامه ص 71).
ترا خدای گزید از جهان و شاهی داد
حدیث خصم فسانه ست و ترهات محال.
ظهیری (از شرفنامۀ منیری).
این همه ترهات میدانم
من برای تو تو برای منی.
عطار.
عقل شیدا شد چه خوانی ترهات
راه پیدا شد چه پایی بی ثبات.
مولوی.
نخوت و دعوی و کبر و ترهات
دور کن از دل که تا یابی نجات.
مولوی.
بر سرت چندان زعیم ای بد صفات
تا بگویی ترک شید و ترهات.
مولوی.
اما آنچه گفته است که ’پیش از قیامت یزید و... را زنده کنند و بکشند’ اصلی ندارد و از جملۀ خرافات و ترهات باشد. (کتاب النقض ص 306) ، راه خرد که از راه بزرگ منشعب شود واحد آن ترهه است. (از اقرب الموارد). راه های کوچک. (از المنجد). و رجوع به ترهه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترصدات
تصویر ترصدات
جمع ترصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشحات
تصویر ترشحات
جمع ترشح ترشحات معده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفعات
تصویر ترفعات
جمع ترفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفقات
تصویر ترفقات
جمع ترفق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفیهات
تصویر ترفیهات
جمع ترفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترتبات
تصویر ترتبات
جمع ترتب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقبات
تصویر ترقبات
جمع ترقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقصات
تصویر ترقصات
جمع ترقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیات
تصویر ترقیات
جمع ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراجعات
تصویر تراجعات
جمع تراجع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراجمات
تصویر تراجمات
جمع تراجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترادفات
تصویر ترادفات
جمع ترادف. تراز رشته ریسمان خام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنمات
تصویر ترنمات
جمع ترنم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریاقات
تصویر تریاقات
جمع تریاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحلات
تصویر ترحلات
جمع ترحل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجحات
تصویر ترجحات
جمع ترجح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیات
تصویر ترجیات
جمع ترجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفهات
تصویر ترفهات
جمع ترفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحمات
تصویر ترحمات
جمع ترحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترخصات
تصویر ترخصات
جمع ترخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترددات
تصویر ترددات
کوشش و زحمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترافعات
تصویر ترافعات
جمع ترافع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکمات
تصویر تراکمات
جمع تراکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکیت
تصویر تراکیت
فرانسوی زبره سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربصات
تصویر تربصات
جمع تربص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهات
تصویر ترهات
سخنان باطل و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسمات
تصویر ترسمات
جمع ترسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهات
تصویر ترهات
((تُ رَّ))
جمع ترهه، بیهوده ها، سخنان بیهوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضاهرات
تصویر تضاهرات
راهپیمایی، نمود ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تظاهرات
تصویر تظاهرات
راهپیمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
اباطیل، اراجیف، جفنگ، ژاژ، سخنان بی اساس، لاطائلات، مزخرفات، یاوه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد