معنی ترانلو - جستجوی لغت در جدول جو

ترانلو

لغت نامه دهخدا

گرانول

دانۀ ریز، دانۀ کوچک، حب کوچک

فرهنگ فارسی عمید

ژراندو

(ژِ دُ)

ژزف ماری بارن د. نام عالم و فیلسوف فرانسوی پیرو طریقۀ کندیاک مولد لیون و وفات به پاریس (1772- 1842 میلادی)

لغت نامه دهخدا

ترانچه

(تُ چِ)

دهی است از دهستان دیگله، در بخش هوراند شهرستان اهر که در 26هزارگزی جنوب هوراند و 10هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر واقع است. کوهستانی و معتدل است و 152 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و سردرختی است. شغل اهالی گله داری و زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

ترانتن

(تْرا / تِ تَ)

ترنتینو. یکی از ولایات شمالی ایتالیاست که در سال 1919 میلادی از امپراطوری اتریش جدا گردید و 394700 تن سکنه دارد

لغت نامه دهخدا

ترانپوک

(تِ رامْ)

دهی از دهستان کنارک است که در شهرستان چاه بهار و هشتادهزارگزی شمال باختری چاه بهار و بر کنار راه مالرو بیر به بنت واقع است. جلگه ای گرمسیر است و 85 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و باران و محصول آنجا غلات و ذرت و خرماست. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)

لغت نامه دهخدا

تروگلو

محلی است در کناردریای احمر. (از تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2074)

لغت نامه دهخدا

تیکانلو

دهی از دهستان گل تپۀ فیض اﷲبیکی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)

لغت نامه دهخدا

دقانلو

(دُ)

دهی از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری. آب آن از رود خانه نکا و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

سپانلو

(سِ)

نام قبیله ای است از طایفۀ قاجار که به استراباد کوچ داده شده اند. رجوع به ترجمه سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 108 شود

لغت نامه دهخدا

تارنوو

(نُوْ)

شهری در لهستان (گالیسی) ، دارای کارخانه های توری بافی و فلاحتی و 36000 تن سکنه است و در سال 1939 میلادی بدست آلمان افتاد. قاموس الاعلام ترکی آرد: تارنوف قصبۀ مرکز قضائی در خطۀغالیچ (گالیس) از اتریش که در 240هزارگزی مغرب لمبرغ قرار دارد، 23000 تن سکنه و مکاتب و بازار دارد

لغت نامه دهخدا

زرتانلو

(زَ)

دهی از دهستان اوغازاست که در بخش باجگیران شهرستان قوچان واقع است و 238 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

قراتلو

(قَ رِ)

دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان. واقع در 63000 گزی خاور شوسۀ همدان به بیجار، موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و سردسیر است. سکنۀ آن 500 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات دیم، لبنیات، انگور، میوه جات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. تابستان از چورمق اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)

لغت نامه دهخدا

قرانگو

(قَ وَ)

دهی است از دهستان به به جیک بخش سیه چشمۀ شهرستان ماکو واقع در 32 هزارگزی جنوب خاوری سیه چشمه. 500 گزی شمال خاور شوسۀ سیه چشمه و محصول آن غلات میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

قربانلو

(قُ)

دهی است از دهستان انکوت بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 21 هزارگزی شمال باختر گرمی و 15 هزارگزی شوسۀ بیله سوار به گرمی. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر است. سکنۀ آن 103 تن میباشد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

قردانلو

(قَ دَ)

دهی است از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 20 هزارگزی شمال بجنورد و3 هزارگزی شمال راه مالرو عمومی بجنورد به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل و سکنۀ آن 465 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

ترانوا

(تِ)

قصبه ایست در ایالت قلاتانیسته از سیسیل که در جنوب غربی قتانه بفاصله 55هزار گز واقع است. سکنۀ آن 10000 تن هستند. قلعه ای و تجارتی رایج دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)

لغت نامه دهخدا

توزانلو

دهی از دهستان مرکزی بخش نوخندان شهرستان دره گز است و 219 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

پیرانلو

دهی از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 24 هزارگزی خاور قوچان و 20 هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قوچان به باجگیران، جلگه، معتدل دارای 166 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

اصانلو

(اُ)

از ایلات اطراف تهران. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 111). از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین و مرکب از 1200 خانوار است. ییلاقشان کوههای شمالی البرز و قشلاقشان خوار میباشد و چادرنشین هستند

لغت نامه دهخدا

شرانلو

(شِ)

دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه. سکنۀ آن 224 تن و آب آن از رودخانه و چاه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، پنبه، کشمش و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

برزانلو

(بَ)

دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. سکنۀ آن 211 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

بدرانلو

(بَ)

دهی از بخش حومه شهرستان بجنورد و مرکز دهستان کسبایر است. 404 تن سکنه دارد. محصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

بارانلو

دهی از دهستان خسروشاه بخش اسکوشهرستان تبریز در 9هزارگزی شمال باختری مرکز اسکو و2هزارگزی شوسۀ تبریز به اسکو در جلگه واقع است، هوایش معتدل و 270 تن سکنه دارد، آبش از آجی چای و چشمه و محصولش غلات، بادام و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

بوانلو

(بَ)

دهی از دهستان اوغازبخش باجگیران است که در شهرستان قوچان واقع است و 802 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

چراغلو

(چِ)

دهی است جزء دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در 8هزارگزی جنوب ورزقان و 7هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر واقع شده. کوهستانی و معتدل است و358 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی گلیم بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

تکانلو

(تَ)

دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

چرکنلو

(چِ کِ)

دهی از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه که در 9هزارگزی جنوب خاوری بخش و 9هزارگزی شوسۀ میانه بخلخال واقع است. کوهستانی و معتدل است و 414 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ رودگرم، محصولش غلات، عدس و نخود، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

خلانلو

(خَ)

دهی است از دهستان مرکزی بخش نوخندان شهرستان درگز. دارای 193 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصولاتش: غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و راه فرعی شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

بیانلو

(بَ)

دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)

لغت نامه دهخدا

ترپاخلو

(تُ)

دهی است جزء دهستان خدابنده لو در بخش قیدار شهرستان زنجان که در 18هزارگزی جنوب قیدار و 3هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 179 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه و گلیم است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)

لغت نامه دهخدا

توانگو

(تَ)

بمعنی تانگو است. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به تانگو شود

لغت نامه دهخدا

توسانلو

دهی از دهستان قلعه برزند است که در بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع است و 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

قلانلو

(قَ یِ)

دهی از دهستان سملقان بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقعدر 58 هزارگزی جنوب باختری مانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 9 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)

لغت نامه دهخدا

گرانول

فرانسوی ماشک حبهای بسیار کوچک کم و بیش بحجم یک ماش که معمولا محتوی مواد موثر قوی هستند (مانند گرانولهای استریکینین که ماده موثر آن سولفات دو استیکینین است) وزن گرانولها از حبها کمتر و در حدود 5 تا 6 گرم است. مواد بی اثری که برای تهیه گرانولها بکار میروند عبارتند از: گردلاکتوز و صمغ عربی و شربت ساده

فرهنگ لغت هوشیار

معنی ترانلو - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما