جدول جو
جدول جو

معنی تذییخ - جستجوی لغت در جدول جو

تذییخ
(اِمْ)
رام گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تذلیل کسی. (اقرب الموارد) ، قبول نکردن نخله گشن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تذییل
تصویر تذییل
ذیل دادن، ذیل نویسی کردن، نوشتن مطلبی در پایین صفحۀ کتاب، دامن دار کردن، جامه را درازدامن کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ ثِ)
پر کردن کسی را به پیه و گوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پاییدن و مداومت کردن عذاب بر کسی چندان که او را بکشت و هلاک کرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاییدن و مداومت کردن شکنجه کسی را تا هلاک وی. (از اقرب الموارد) ، آلوده کردن کسی را به قولی یا به فعلی زشت. (تاج المصادر بیهقی). بکار زشت آلودن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دشنام دادن و ستیهیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ)
لویشه بر سر ستور کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، بستن پستان ناقه را بپارچه تا از چوب پاره ها که بر پستان بندند آسیبی نرسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آلودن سر پستان ناقه را به سرگین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). سر پستان شتر به سرگین آلودن تا بچه شیر نخورد. (از اقرب الموارد) (از آنندراج) ، سیاه کردن علت دندان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِنْ)
پختن گوشت را چنانکه بریان و نیک پخته شود یا از استخوان جدا گردد. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ م مِ)
خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المنجد). تذلیل. لغتی است در ’دوخ’، و اصمعی گوید:دیّخه ، دیّثه ، ای ذلّله . (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، چیره شدن در بلاد و دست یافتن بر اهل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پیر شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خواجه و پیر شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کسی را پیر خواندن از بهر تبجیل. (تاج المصادر بیهقی). خواجه و پیر خواندن کسی را ببزرگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عیب کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و با علی ̍ متعدی شود. (منتهی الارب) ، رسوا نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : شیخ به، ای فضحه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
زیادت کردن چربش را در هریسه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن تکه را بر آلیز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ خِ)
سست کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سست و ضعیف کردن. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترییخ
تصویر ترییخ
سست کردن، ضعیف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دراز دامن کردن دامن فرو هشتن دامن دار کردن، مطلبی را در ذیل صفحه کتاب نوشتن، ذیل نویسی، جمع تذلیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذییل
تصویر تذییل
((تَ))
دامن دار کردن، مطلبی را در پایین صفحه کتاب نوشتن
فرهنگ فارسی معین