جدول جو
جدول جو

معنی تذمیل - جستجوی لغت در جدول جو

تذمیل
(اِ)
برانگیختن کسی را بر رفتار نرم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). برانگیختن اشتر را بر رفتار نرم. (المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
ذلیل کردن، خوار گردانیدن، ذلیل شمردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامیل
تصویر تامیل
امیدوار ساختن، آرزومند کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تذییل
تصویر تذییل
ذیل دادن، ذیل نویسی کردن، نوشتن مطلبی در پایین صفحۀ کتاب، دامن دار کردن، جامه را درازدامن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
کاری به زور بر عهدۀ کسی گذاشتن، پیغام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجمیل
تصویر تجمیل
زیبا ساختن، زینت دادن، نیکو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
کامل کردن، تمام کردن، نیکو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تذبیل
تصویر تذبیل
زیر نویسی پاینامه نویسی، گسترش دامن بلند کردن دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیل
تصویر تسمیل
نرم زبانی، لایروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیل
تصویر تعمیل
کار فرمایی، کار گماری، مزد کار دادن، کارگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
به فرجام رساندن، رسا گرداندن هرویسپاندن بساختن رسانیدن رسا کردن تمام کردن، نیکو کردن، رسیدگی رسایی کمال، جمع تکمیلات
فرهنگ لغت هوشیار
ببوسیدن، امید داشتن امید داشتن، آرزومند کردن به امید افکندن آرزو دادن آرزومند کردن بامید افکندن بیوسیدن،جمع تامیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمیل
تصویر تجمیل
زینت کردن، نیکو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
خوار کردن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذمیم
تصویر تذمیم
نکوهش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دراز دامن کردن دامن فرو هشتن دامن دار کردن، مطلبی را در ذیل صفحه کتاب نوشتن، ذیل نویسی، جمع تذلیلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیل
تصویر تخمیل
باطل و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
بار برنهادن، برآوردن نیاز خویشتن از کسی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزمیل
تصویر تزمیل
چیزیرا پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمیل
تصویر تجمیل
((تَ))
زینت دادن، آراستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
((تَ))
تمام کردن، رسا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تزمیل
تصویر تزمیل
((تَ))
به جامه پیچیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
((تَ))
بار کردن، کاری را به زور به عهده کسی گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذلیل
تصویر تذلیل
((تَ))
خوار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تذییل
تصویر تذییل
((تَ))
دامن دار کردن، مطلبی را در پایین صفحه کتاب نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأمیل
تصویر تأمیل
((تَ))
امیدوار ساختن، آرزومند کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
به پایان رساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
Imposition, Infliction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
Finalization, Supplementation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
причинение , навязывание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
завершение , дополнение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
Fertigstellung, Ergänzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
Zufügung, Zumutung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
завдання , нав’язування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکمیل
تصویر تکمیل
завершення , доповнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی