جدول جو
جدول جو

معنی تذعذع - جستجوی لغت در جدول جو

تذعذع(اِ)
پراکنده وجدا گردیدن مال و جز آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ذَ ذِ)
مال پراکنده و جدا. (آنندراج). مال پراکنده وجدا گردیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذعذع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ذَ ذِ)
پراکنده کننده. (از آنندراج). متفرق کننده. (از متن اللغه). پراکنده کننده مال. (از اقرب الموارد). مسرف. مبذر. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ذعذعه. رجوع به ذعذعه شود، افشاکننده راز. (ناظم الاطباء). منتشرکننده خبر و سر. (از اقرب الموارد). رجوع به ذعذعه شود، جنباننده. تکان دهنده. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). بادی که سخت جنباند درخت را. (آنندراج) : ذعذع الریح الشجر،حرکته تحریکاً شدیداً. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ ذَ ذَ)
پسرخوانده. (منتهی الارب). دعی ّ. و گویا درست آن مزعزع است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). یا با دال مهمله مدعدع درست است. (از متن اللغه) ، ولدالزنا. (متن اللغه). آنکه در نسب خود متهم باشد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا