جدول جو
جدول جو

معنی تذحلم - جستجوی لغت در جدول جو

تذحلم
(اِ)
فراهم آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحلم
تصویر تحلم
حلم ورزیدن، به تکلف بردباری کردن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ قَ)
شتافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : و مر یتحذلم، ای مر کأنه یتدحرج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ادب پذیرفتن و دانا گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
حلم نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). به تکلف بردباری نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، آکنده و فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، تحلم مال، فربه شدن شتران، تحلم ضب و صبی و جراد، پیه ناک شدن سوسمار و کودک و ملخ. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). فربه شدن سوسمار و جز آن. (آنندراج) ، تحلم حلم، دعوی دیدن خواب کردن و ندیده بودن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تحلم فلان، دعوی خواب دیدن بدروغ کردن. حدیث: من تحلم کلف ان یقعد بین سعیرین. (اقرب الموارد) ، تحلم حلم، استعمال آن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بکاشتن خواب را. (شرح قاموس) ، خواب دیدن، در خوابیدن. (شرح قاموس). خواب دیدن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحلم
تصویر تحلم
حلم ورزیدن، بردباری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلم
تصویر تحلم
((تَ حَ لُّ))
بردباری نمودن، حلم ورزیدن، به تکلف بردباری نمودن
فرهنگ فارسی معین
بردباری، حلم ورزی، خواب دیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد