جدول جو
جدول جو

معنی تذأب - جستجوی لغت در جدول جو

تذأب
(اِ)
همچو گرگ شدن در خبث و دها. (منتهی الارب). همچو گرگ شدن در خبث. (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، همچو گرگ ساختن مرد خود را بلباس و پوشیده شده ترسانیدن ناقه را تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، از این سو و از آن سو جستن باد. (زوزنی) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نرم و مختلف وزیدن باد. (منتهی الارب) (از المنجد) ، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، ترساندن جن کسی را. (المنجد). رجوع به تذاؤب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
بلباس مانند گرگ شده پوشیدن، برای ناقه تا بر بچۀ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، نرم و مختلف وزیدن باد، گرفتن چیزی بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تذؤب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ذَءْ ءَ)
غلام مذأب، طفل با گیسو. (منتهی الارب). غلامی گیسودراز. (مهذب الاسماء) ، غبیط مذأب، پالان ذوابه دار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ذَءْبْ)
آواز سخت، غرب ٌ ذاءب ٌ، دلو بسیارجنبان در برشدن و فروشدن
لغت نامه دهخدا
(تَ)
راندن. (زوزنی). از پس راندن. (منتهی الارب) ، دفع کردن، خوار داشتن. (زوزنی). حقیر پنداشتن. (منتهی الارب). راندن شتر. (تاج المصادر بیهقی) ، فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب) ، ترسانیدن، دفع کردن، مذمت کردن. نکوهیدن. نکوهش کردن، هموار ساختن، ذأب قتب، پالان ساختن، ذأب غلام، گیسو ساختن پسر را، ذاب در سیر، بشتاب رفتن
لغت نامه دهخدا