در تاریکی چیزی جستن و جستن اعمی چیزی را. (تاج المصادر بیهقی). بدست جستن چیزی را در تاریکی: عیث فلان تعییثاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جستن چیزی را با دست بی آنکه آن را ببیند. (از اقرب الموارد). کورمال کورمال کردن در یافتن چیزی، آمیخته گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دست به تیردان بردن برای جستن تیر، اثر گذاشتن با کارد بر کوهان شتر. (از اقرب الموارد) ، عیث یفعل کذا، ای طفق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
در تاریکی چیزی جستن و جستن اعمی چیزی را. (تاج المصادر بیهقی). بدست جستن چیزی را در تاریکی: عیث فلان تعییثاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جستن چیزی را با دست بی آنکه آن را ببیند. (از اقرب الموارد). کورمال کورمال کردن در یافتن چیزی، آمیخته گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دست به تیردان بردن برای جستن تیر، اثر گذاشتن با کارد بر کوهان شتر. (از اقرب الموارد) ، عیث یفعل کذا، ای طفق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
کسی را وا دین او گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). بر دین خود گذاشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد) ، مالک شدن امر کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مالک کردن کسی را چیزی را. (المنجد)
کسی را وا دین او گذاشتن. (تاج المصادر بیهقی). بر دین خود گذاشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد) ، مالک شدن امر کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مالک کردن کسی را چیزی را. (المنجد)
خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المنجد). تذلیل. لغتی است در ’دوخ’، و اصمعی گوید:دیّخه ، دیّثه ، ای ذلّله . (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، چیره شدن در بلاد و دست یافتن بر اهل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
خوار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المنجد). تذلیل. لغتی است در ’دوخ’، و اصمعی گوید:دیّخه ُ، دیّثه ُ، ای ذلّله ُ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، چیره شدن در بلاد و دست یافتن بر اهل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نرم گردانیدن خوابگاه. (المنجد) (اقرب الموارد) : دمث لجنبک قبل النوم مضجعاً، یعنی بگستران و آماده و مهیا سازآنرا. (اقرب الموارد). نرم و آسان گردانیدن مکان. (المنجد) ، ذکر کردن حدیث. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : دمث لی ذلک الحدیث حتی اطعن فی خوضه، ای اذکر لی اوله حتی اعرف وجهه فاعلم کیف آخذ فیه و هو قریب من التمهید. (اقرب الموارد). ذکر کردن حدیث یا تمهید آن. (المنجد)
نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نرم گردانیدن خوابگاه. (المنجد) (اقرب الموارد) : دمث لجنبک قبل النوم مضجعاً، یعنی بگستران و آماده و مهیا سازآنرا. (اقرب الموارد). نرم و آسان گردانیدن مکان. (المنجد) ، ذکر کردن حدیث. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : دمث لی ذلک الحدیث حتی اطعن فی خوضه، ای اذکر لی اوله حتی اعرف وجهه فاعلم کیف آخذ فیه و هو قریب من التمهید. (اقرب الموارد). ذکر کردن حدیث یا تمهید آن. (المنجد)