جدول جو
جدول جو

معنی تدهکم - جستجوی لغت در جدول جو

تدهکم
(اِ م مِ)
بناخواست درآمدن در چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در کار سخت درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، خلاف نمودن و گردنکشی نمودن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهکم
تصویر تهکم
استهزا کردن، خشم گرفتن، تکبر کردن، بر فوت چیزی پشیمانی خوردن، فروریختن و ویران شدن چاه و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ دَ کِ)
درآینده در کار سخت. (آنندراج). در کار سخت درآینده. (ناظم الاطباء) ، بناخواست درآینده در چیزی، متکبر و گستاخ و بی ادب و ستمگر و جابر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تدهکم شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
همدیگر را راندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تدافع قوم. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سیاه کردن آتش دیگ را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
غلطیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غلطیدن سنگ. (اقرب الموارد) ، مستولی شدن بر چیزی و شتافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جنبیدن و لرزیدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لرزیدن و اضطراب زن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بیفتادن. (منتهی الارب) (آنندراج). افتادن و ساقط شدن. (ناظم الاطباء) (المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ زَ هَْ هَُ)
شکسته و ویران شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیران شدن. (تاج المصادر بیهقی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، فروریختن چاه و مانندآن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خندستانی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خندستانی کردن، یعنی مسخرگی کردن. (مجمل اللغه از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فسوس نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فسوس. لاغ. (یادداشت ایضاً) : زبان تحکم و تهکم در وی کشیدند و گفتند خداوندگار تو درمحال سعی می کند و بر باطل سخن می گوید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 133) ، پیاپی نیزه زدن، خرامیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تکبرکردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سخت خشم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). سخت به خشم شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پیش آمدن کسی را به بدی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پشیمانی خوردن بر فوت کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، سرود گفتن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، باران بسیار باریدن که فوق طاقت باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باران بسیار که برداشت نشود (؟). (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
پیر سالخورده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدهدم
تصویر تدهدم
ساقط شدن، افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهکم
تصویر تهکم
شکسته و ویران شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهکم
تصویر تهکم
((تَ هَ کُّ))
دست انداختن، خشم گرفتن، پشیمانی خوردن، ویران شدن
فرهنگ فارسی معین
ریشخند، استهزا، مسخره، تمسخر، دست انداختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد