جدول جو
جدول جو

معنی تدلمص - جستجوی لغت در جدول جو

تدلمص
(اَ)
موی پیش سر افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ دَ مِ)
آن که موی پیش سر او افتاده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که پیش سر وی بی مو باشد و مویش ریخته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدلمص شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نرم و تابان گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تملیس و تفریق چیزی. (اقرب الموارد). تملیس چیزی. (المنجد) : دلص السیل الحجر، اذا ملسه، کقوله صفاً دلصته السیل اخلق. (اقرب الموارد) ، نرم گردانیدن زره. (المنجد) (اقرب الموارد). نرم و تابان گردانیدن زره. (متن اللغه). درفشان گردانیدن زره. (زوزنی). درخشان و مذهب ساختن زره. (از متن اللغه) ، برکندن موی پیشانی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، گاییدن بیرون کس. (منتهی الارب) (آنندراج). گاییدن بیرون کس و درمالی کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
آهنگ کردن بر کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دُلَ مِ)
رخشان. (منتهی الارب). براق. (اقرب الموارد) ، رأس دلمص، سری که موی مقدم آن رفته باشد. (منتهی الارب). أصلع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدلیص
تصویر تدلیص
نرم و تابان گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار