جدول جو
جدول جو

معنی تدراء - جستجوی لغت در جدول جو

تدراء(تُ رَءْ)
تدراءه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : رجل ذوتدراء، یعنی دفعکننده خصم است با قوت و شوکت، وچنین است پادشاه که صاحب ساز و برگ جنگ و نیرو باشددر دفع دشمنان. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مدافع با شوکت و قدرت. (از المنجد) (اقرب الموارد). رجل تدراء و تدراءه، ای ذوعزه و منعه و قوه، و التاءزیدت فیه علی حد زیادتها فی ترتیب و تنضب. (اقرب الموارد). و التاء زائده کما زیدت فی ترتب و تنضب و تتفل. (منتهی الارب). قوت و توانایی تمام. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
خصیۀ ادراء، خصیۀ کلان بی ناخوشی ادره و فتق
لغت نامه دهخدا
(هََ دِ)
آبکی است به نجد مر بنی عقیل و بنی وحید را. (منتهی الارب). آبی است به نجد مشترک میان بنی عقیل و وحیدبن کلاب و عباده را از آن بهره ای نیست. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
مؤنث اکدر. (اقرب الموارد). رجوع به اکدر شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
گوش میانه. (منتهی الارب). الاذن لیست صغیره و لا کبیره. (اقرب الموارد) ، بنوقدراء، چیزهای سهل و آسان
لغت نامه دهخدا
موضعی است در شام، (منتهی الارب) (از معجم البلدان)، مسجد تاراء، مسجد پیغمبر در تاراء، (منتهی الارب)، مؤلف معجم البلدان آرد: قال ابن اسحاق و هو یذکر مساجد النبی صلی اﷲ علیه و سلم بین المدینه و تبوک، و گوید: مسجد الشق، شق تاراء است
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نامی از نامهای زنان عرب و از جمله زوجه فرزدق که او به وی تشبیب کند. وی دخت زیق بن بسطام بن قیس بن مسعود از بنی ذهل بن شیبان است. داستان او و فرزدق و جریر در النقائض صص 803- 819 آمده است. (حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 173)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
تأنیث احدر. زنی که یک را دو بیند. حولاء. و هو نعت حسن للخیل، زمین نشیب
لغت نامه دهخدا
(رِ)
شانه کردن زن موی را.
لغت نامه دهخدا
(تُ رَ ءَ)
رجوع به تدراء شود
لغت نامه دهخدا
(صِ لَ / لِ)
آگاهانیدن. آگاه کردن. (زوزنی). دریابانیدن. آموزانیدن. اعلام کردن. آگاهانیدن کسی را حیله ای یا عام است. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(تَ)
از ’ت ب ر’، ناقۀ خوش رنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
مؤنث اهدر به معنی نفخ کرده. (از اقرب الموارد). رجوع به اهدر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مدراء
تصویر مدراء
مونث امدر کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدراء
تصویر قدراء
مونث اقدر تواناتر، گوش میانگین گوش بهین، آسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدراء
تصویر غدراء
تاریکی شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدراء
تصویر جدراء
جمع جدیر، چار دیواری ها، سزاواران
فرهنگ لغت هوشیار