جدول جو
جدول جو

معنی تدجدج - جستجوی لغت در جدول جو

تدجدج(اِ تِ)
تاریک شدن شب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
ابرناک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ابرناک گردیدن آسمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد) ، پوشانیدن سلاح. (تاج المصادر بیهقی). بپوشانیدن به سلاح. (زوزنی). مسلح ساختن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، پوشیدن سلاح. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ دِ)
لیل مدجدج، شب تاریک. (آنندراج). مظلم. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). رجوع به تدجدج شود، کسی که دجاجه را به لفظ دجدج خواند. (از آنندراج) : دجدج الرجل بالدجاجه، صاح بها. (اقرب الموارد) ، مدجوج. مدجّج. (متن اللغه). رجوع به مدجج شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ دَ)
به رفتار پیران رونده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شترمرغ که لرزان رود. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
درپوشیدن تمام سلاح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، ابرناک گردیدن آسمان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدجیج
تصویر تدجیج
ابر ناکی ابرناک شدن آسمان
فرهنگ لغت هوشیار