جدول جو
جدول جو

معنی تداجو - جستجوی لغت در جدول جو

تداجو
(تُ)
توداجو. یکی از امرای دوران بایدوخان و منازع امیر طغاچار: امیر طغاچار بسبب آنکه تداجو با او به قوت و استظهار بایدو، مخالفت و منازعت میکرد از دولت بایدو ملول و نفور شده بود. (تاریخ غازان ص 80)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ گُ دَ / دِ)
خداجوی. طالب خدا. (آنندراج). موحد. دیندار. (از ناظم الاطباء) :
چند جویی خدای را خداجو
من خدا من خدا من خدایم.
ادیب نیشابوری
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دالوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد 7 هزارگزی شمال باختری زاغه، 6 هزارگزی شمال راه خرم آباد به بروجرد، جلگه سردسیر مالاریائی با 400 تن سکنه آب از سراب تاجو، محصول آنجا غلات لبنیات پشم، شغل اهالی زراعت گله داری، صنایع دستی و زنان: قالی، جاجیم بافی، مزرعۀ ’نعل ظهراب’ جزء این آبادی است، ساکنین از طایفۀ دالوند بوده در خانه و چادر سکونت دارند و برای تعلیف احشام به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخاجو
تصویر تخاجو
آهسته روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تداکو
تصویر تداکو
گرد آمدن، ازدحام
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی