جمع واژۀ تخیل. در نفایس الفنون آرد: و آن قضایایی بود که تأثیر کنند در نفس یا انبساطی یا انقباضی یا تسهیل امری یا تهویل یا تعظیم یا تحقیر آن (که مبادی شعر است). رجوع به شعر شود، موهومات و چیزهای موهومی و خیالی و توهمی. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ تخیل. در نفایس الفنون آرد: و آن قضایایی بود که تأثیر کنند در نفس یا انبساطی یا انقباضی یا تسهیل امری یا تهویل یا تعظیم یا تحقیر آن (که مبادی شعر است). رجوع به شعر شود، موهومات و چیزهای موهومی و خیالی و توهمی. (ناظم الاطباء)
در نزد اهل منطق، مخیلات عبارت است از قضایای مسلمه یا غیرمسلمه، راست یا دروغ که با تخیل آنها قبض و بسطی در نفس پیدا شود و نفس آدمی از آن متأثر گردد مانند آنکه بگوئی شراب مانند یاقوتی سیال است و یا عسل تلخ و مهوع، که تخیل اولی سبب رغبت و دومی باعث نفرت می گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 454) (از تعریفات جرجانی). عبارت از قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغ اند. (از دانشنامه ص 127). عبارت از قضایائی هستند که در نفس اثر شگفتی آوری گذاشته موجب قبض و بسط شوند، و قیاسی که مرکب از متخیلات است شعر نامند. (از دستورالعلماء ج 3 ص 141) (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
در نزد اهل منطق، مخیلات عبارت است از قضایای مسلمه یا غیرمسلمه، راست یا دروغ که با تخیل آنها قبض و بسطی در نفس پیدا شود و نفس آدمی از آن متأثر گردد مانند آنکه بگوئی شراب مانند یاقوتی سیال است و یا عسل تلخ و مهوع، که تخیل اولی سبب رغبت و دومی باعث نفرت می گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 454) (از تعریفات جرجانی). عبارت از قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغ اند. (از دانشنامه ص 127). عبارت از قضایائی هستند که در نفس اثر شگفتی آوری گذاشته موجب قبض و بسط شوند، و قیاسی که مرکب از متخیلات است شعر نامند. (از دستورالعلماء ج 3 ص 141) (از فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی)
جمع مخیله، گمانیده ها پنداشته ها، جمع مخیله، گماننده ها پندارندگان پندارنده ها جمع مخیله (مخیل) جمع مخیله (مخیل)، قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغند. در دستور آمده: مخیلات عبارت از قضایایی هستند که در نفس اثر شگفت آوری گذاشته و موجب قبض و بسط شوند و قیاسی را که مرکب از مخیلات است شعر نامند
جمع مخیله، گمانیده ها پنداشته ها، جمع مخیله، گماننده ها پندارندگان پندارنده ها جمع مخیله (مخیل) جمع مخیله (مخیل)، قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغند. در دستور آمده: مخیلات عبارت از قضایایی هستند که در نفس اثر شگفت آوری گذاشته و موجب قبض و بسط شوند و قیاسی را که مرکب از مخیلات است شعر نامند
جمع متخیله، پنداشتگان، جمع متخیله، پندار مندان باد ساران ابر تنان جمع متخیله: از مقدمه ها که اندر قیاسها بگیرند و بکار برند... سیزده گونه اند: یکی اولیات و یکی محسوسات... . و یکی متخیلات، جمع متخیله
جمع متخیله، پنداشتگان، جمع متخیله، پندار مندان باد ساران ابر تنان جمع متخیله: از مقدمه ها که اندر قیاسها بگیرند و بکار برند... سیزده گونه اند: یکی اولیات و یکی محسوسات... . و یکی متخیلات، جمع متخیله