جدول جو
جدول جو

معنی تخمی - جستجوی لغت در جدول جو

تخمی(تُ)
که تخم گذارد: مرغ تخمی، که برای کاشتن تخمهایش گذارند تا سخت درشت و رسیده شود: خیار تخمی. بادنجان تخمی. کدوی تخمی، که برای فحل دادن به ماده نگاه دارند. که از او ماده آبستن کنند. مقابل اخته: اسب تخمی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تخمی((تُ))
ویژگی حیوانی که از نژاد بهتر است و برای تولید مثل از آن استفاده می شود، ویژگی گیاهی مناسب برای گرفتن تخم به منظور استفاده در کاشت بعدی (کشاورزی)، به درد نخور، ساختگی، بی فایده
فرهنگ فارسی معین
تخمی
مرغ تخم گذار، گاو یا گوسفندی که جهت اصلاح نژاد پرورش داده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
شعر مخمس سرودن، پنج گوشه کردن، پنج تایی کردن، پنج قسمت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد کردن، وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن، به گمان سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد
تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد
تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد
تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
بگمان سخن گفتن، به گمان و قیاس سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیل
تصویر تخمیل
باطل و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
پنج گوشه گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
((تَ))
سرشتن، مایه زدن، رسیدن شراب، ترشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
((تَ))
پنج قسمت کردن، پنج تایی کردن، شعر مخمس سرودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
((تَ))
با حدس و گمان اندازه چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
مایه زنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Estimate, Appraisement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
Ferment, Fermentation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
estimation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
оценка
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
tasación, estimación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
stima
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
avaliação, estimativa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
估价 , 估计
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
Fermentation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
发酵
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
wycena, szacowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
fermentacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
оцінка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
бродіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Schätzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
ферментация
دیکشنری فارسی به روسی