مصغر تخم. رجوع به تخمه شود، (اصطلاح گیاه شناسی) در گیاه شناسی، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد. آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی بنام تخمک یافت میشود که بوسیلۀ رشته ای به دیوارۀ درونی تخمدان اتصال دارند. طرز اتصال تخمکها به دیوارۀ تخمدان، در گیاهان اختلاف کلی دارد. چون اجتماع برچه ها برای تشکیل تخمدان نیز به اشکال گوناگون است وضع قرار گرفتن تخمک ها به چندین شکل دیده میشود... هر برچه را می توان برگی دانست که در یک طرف یا دو طرف آن تاخوردگی پدید آمده و تخمکی ساخته است... مهمترین قسمتهای برچه تخمک و پیدایش آن چنین است که در سطح داخلی پوستۀ جفت درونی تخمدان یک برآمدگی کوچک پدید آمده اطراف آن یک حلقه و پس از آن دو حلقه تشکیل می یابد که پوشش داخلی و خارجی را میسازند. تکمۀ نخستین که از زنبوریهایی غذائی تشکیل یافته بود، دارای یاخته هایی است که بسرعت تقسیم می شوند. قسمتی از آنها تودۀ غذایی بنام خورش می سازند و یکی از آنها که در داخل خورش قرار گرفته کاهش رنگی یافته بتدریج دو، و چهار، وهشت هسته یافته، کیسۀ رویانی تشکیل میدهند که سه یاخته در بالا و سه یاخته در پایین دارد و از بهم پیوستن دو هستۀ دیگر، هستۀ دومین بزرگی در وسط آن کیسه دیده میشود. مهمترین یاخته های کیسۀ رویانی یاخته ای است که در بالا و در وسط قرار گرفته، و آنرا تخمه می گویند. پس در هر تخمک کامل می توان قسمتهای ذیل را تشخیص داد: 1- دو پوستۀ داخلی خارجی. 2- سوراخی در بالای آن که سفت نامیده میشود. 3- تودۀ بزرگی در وسط که قسمت اعظم مادۀ غذایی است و خورش نامیده میشود. 4- کیسۀ رویانی که در داخل آن تخمه و یاخته های در حال کاهش رنگی قرار گرفته است. 5- بند یا رشته ای که تخمک را به دیوارۀ درونی تخمدان متصل میسازد و اتصال این بند به دیوارۀ تخمدان ممکن است تخمک را مستقیم یا معکوس یا مورب قرار دهد... همینکه دانۀ گرده ای بر روی کلاله قرار گیرد ناهمواری سطح آن به ناهمواری های چسبندۀ کلاله می چسبد. رطوبت و مادۀ غذایی و لعابی کلاله در داخل گرده اثر کرده لولۀ گرده ساخته می شود. این لولۀ گرده در بافت مرکزی خامه فرومیرود، یعنی بوسیلۀ ترشح دیاستازها، یاخته های آن را حل کرده راهی باز میکند و به تخمدان میرسد و از راه سفت به دهانۀ یکی از تخمک ها راه یافته داخل خورش میگردد. در مدتی که این لوله پیش میرود و در راه است هستۀرویا پیشاپیش میرود و هستۀ زایا که در پی آن است به دو قسمت تقسیم می شود و هر یک از آنها یک انتروزوئید (بساکه) می سازد. چون لوله به کیسۀ رویان برسد، دیوارۀ سلولزی آنرا حل میکند، یکی از بساکه ها از میان یاخته ها گذشته به هستۀ دومین میرسد و با آن می آمیزد و هسته ای در وسط کیسۀ رویان میسازد و بساکۀ دیگرداخل تخمه شده با هستۀ آن می آمیزد و تخم را تشکیل میدهد. آمیزش بساکه ها با هسته هایی که در کیسۀ رویان است هسته هایی میسازد که 2n کرموزوم دارند... در کیسۀ رویانی دو تخم ساخته شده، یکی تخمی که از آمیزش بساکه و تخمه ساخته شده است و دیگری تخمی که از آمیزش بساکه با هستۀ دومین تشکیل یافته و شمارۀ کروموزوم های آن از 2n بیشتر است. تخمه های آمیزش یافته مبدل به دانه میشوند و هستۀ دومین که آمیزش یافته، مبداء بافت مخصوصی است که آنرا آلبومن می گویند. دیوارۀ تخمدان هم در این موقع تغییر شکل یافته ضخیم میشود و مواد غذایی در خود اندوخته میکند و تبدیل به میوه می گردد. پس در هر میوه دو قسمت موجود است: یکی هسته ها یعنی تخمکهای گشنیده و دیگری فرابر که از هر طرف هسته ها را فراگرفته است. پس از آمیزش تغییراتی در تخمک روی میدهد که خلاصۀ آنها از این قرار است: 1- سه یاخته ای که در مقابل تخمه قرار گرفته و دو یاختۀ طرفین آن مبدل به لعاب شده به مصرف غذای تخم در هنگام تقسیم میرسند. 2- یاخته و تخم بلافاصله تقسیم شده در کیسۀ جنینی تشکیل جنین میدهند. (در بعضی گیاهان تقسیم آن مدتی پس از تشکیل شروع میشود). بدین طریق که نخست به دو قسمت بالا و پایین تقسیم میشود، آنکه نزدیکتر به سفت است فقط از طرف درازی تقسیم شده بند را تشکیل میدهد که وسیلۀ اتصال جنین به دیوارۀ کیسه است. آنکه دورتر از سفت است از جهات مختلف تقسیم شده توده ای از یاخته های بهم چسبیده را تشکیل میدهد که بتدریج شمارۀ آنها زیادتر شده کم کم تمام فضای درونی کیسۀ جنینی را پر میکند... 3- در ضمنی که این تغییرات در یاختۀ تخم روی میدهد هستۀ دوم که آمیزش یافته تقسیمات متوالی می یابد و بافتی می سازد که آنرا آلبومن می گویند. یاخته های آلبومن بتدریج مواد اندوختۀ خورش را هضم کرده آنها را به مواد آزتی و قطرات چربی و نشاسته تبدیل میکنند که اندوخته برای جنین است... 4- دو پوستۀ تخمک نیز تغییراتی کرده پوست هسته را تشکیل میدهند. پس از این تغییرات تخمک مبدل به هسته یا دانه شده است که دارای یک یا دو پوسته و یک تودۀ مرکزی مرکب از لبه ها و گیاهکی کوچک می باشد. (از گیاه شناسی گل گلاب صص 180- 186). ، در جانورشناسی، آنرا اوول گویند که پس از ترکیب با اسپرماتوزوئید هستۀ اولیۀ جنین تشکیل می گردد. آقای دکتر فاطمی آرد: در متازوئرها تولید مثل جنسی بوسیلۀ سلولهای مخصوصی صورت می گیرد که معرف دو جنس مختلفند. این سلولها که به اسم گامت موسومند بواسطۀ اعضای مخصوص یا غدد تناسلی به وجود می آیند و از اتحاد و ترکیب این دو سلول یعنی گامت نر یا اسپرماتوزوئید با گامت ماده یا تخمک است که فرد جدیدی که تمام صفات گونه را دربردارد تولید میشود. حیوانی که مولد اسپرماتوزوئید است حیوان نر و تولیدکننده تخمک را حیوان ماده گویند. (جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ص 27). رجوع به تخم و تخمدان شود
مصغر تخم. رجوع به تخمه شود، (اصطلاح گیاه شناسی) در گیاه شناسی، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد. آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی بنام تخمک یافت میشود که بوسیلۀ رشته ای به دیوارۀ درونی تخمدان اتصال دارند. طرز اتصال تخمکها به دیوارۀ تخمدان، در گیاهان اختلاف کلی دارد. چون اجتماع برچه ها برای تشکیل تخمدان نیز به اشکال گوناگون است وضع قرار گرفتن تخمک ها به چندین شکل دیده میشود... هر برچه را می توان برگی دانست که در یک طرف یا دو طرف آن تاخوردگی پدید آمده و تخمکی ساخته است... مهمترین قسمتهای برچه تخمک و پیدایش آن چنین است که در سطح داخلی پوستۀ جفت درونی تخمدان یک برآمدگی کوچک پدید آمده اطراف آن یک حلقه و پس از آن دو حلقه تشکیل می یابد که پوشش داخلی و خارجی را میسازند. تکمۀ نخستین که از زنبوریهایی غذائی تشکیل یافته بود، دارای یاخته هایی است که بسرعت تقسیم می شوند. قسمتی از آنها تودۀ غذایی بنام خورش می سازند و یکی از آنها که در داخل خورش قرار گرفته کاهش رنگی یافته بتدریج دو، و چهار، وهشت هسته یافته، کیسۀ رویانی تشکیل میدهند که سه یاخته در بالا و سه یاخته در پایین دارد و از بهم پیوستن دو هستۀ دیگر، هستۀ دومین بزرگی در وسط آن کیسه دیده میشود. مهمترین یاخته های کیسۀ رویانی یاخته ای است که در بالا و در وسط قرار گرفته، و آنرا تخمه می گویند. پس در هر تخمک کامل می توان قسمتهای ذیل را تشخیص داد: 1- دو پوستۀ داخلی خارجی. 2- سوراخی در بالای آن که سُفْت نامیده میشود. 3- تودۀ بزرگی در وسط که قسمت اعظم مادۀ غذایی است و خورش نامیده میشود. 4- کیسۀ رویانی که در داخل آن تخمه و یاخته های در حال کاهش رنگی قرار گرفته است. 5- بند یا رشته ای که تخمک را به دیوارۀ درونی تخمدان متصل میسازد و اتصال این بند به دیوارۀ تخمدان ممکن است تخمک را مستقیم یا معکوس یا مورب قرار دهد... همینکه دانۀ گرده ای بر روی کلاله قرار گیرد ناهمواری سطح آن به ناهمواری های چسبندۀ کلاله می چسبد. رطوبت و مادۀ غذایی و لعابی کلاله در داخل گرده اثر کرده لولۀ گرده ساخته می شود. این لولۀ گرده در بافت مرکزی خامه فرومیرود، یعنی بوسیلۀ ترشح دیاستازها، یاخته های آن را حل کرده راهی باز میکند و به تخمدان میرسد و از راه سُفْت به دهانۀ یکی از تخمک ها راه یافته داخل خورش میگردد. در مدتی که این لوله پیش میرود و در راه است هستۀرویا پیشاپیش میرود و هستۀ زایا که در پی آن است به دو قسمت تقسیم می شود و هر یک از آنها یک انتروزوئید (بساکه) می سازد. چون لوله به کیسۀ رویان برسد، دیوارۀ سلولزی آنرا حل میکند، یکی از بساکه ها از میان یاخته ها گذشته به هستۀ دومین میرسد و با آن می آمیزد و هسته ای در وسط کیسۀ رویان میسازد و بساکۀ دیگرداخل تخمه شده با هستۀ آن می آمیزد و تخم را تشکیل میدهد. آمیزش بساکه ها با هسته هایی که در کیسۀ رویان است هسته هایی میسازد که 2n کرموزوم دارند... در کیسۀ رویانی دو تخم ساخته شده، یکی تخمی که از آمیزش بساکه و تخمه ساخته شده است و دیگری تخمی که از آمیزش بساکه با هستۀ دومین تشکیل یافته و شمارۀ کروموزوم های آن از 2n بیشتر است. تخمه های آمیزش یافته مبدل به دانه میشوند و هستۀ دومین که آمیزش یافته، مبداء بافت مخصوصی است که آنرا آلبومن می گویند. دیوارۀ تخمدان هم در این موقع تغییر شکل یافته ضخیم میشود و مواد غذایی در خود اندوخته میکند و تبدیل به میوه می گردد. پس در هر میوه دو قسمت موجود است: یکی هسته ها یعنی تخمکهای گشنیده و دیگری فرابر که از هر طرف هسته ها را فراگرفته است. پس از آمیزش تغییراتی در تخمک روی میدهد که خلاصۀ آنها از این قرار است: 1- سه یاخته ای که در مقابل تخمه قرار گرفته و دو یاختۀ طرفین آن مبدل به لعاب شده به مصرف غذای تخم در هنگام تقسیم میرسند. 2- یاخته و تخم بلافاصله تقسیم شده در کیسۀ جنینی تشکیل جنین میدهند. (در بعضی گیاهان تقسیم آن مدتی پس از تشکیل شروع میشود). بدین طریق که نخست به دو قسمت بالا و پایین تقسیم میشود، آنکه نزدیکتر به سُفْت است فقط از طرف درازی تقسیم شده بند را تشکیل میدهد که وسیلۀ اتصال جنین به دیوارۀ کیسه است. آنکه دورتر از سُفْت است از جهات مختلف تقسیم شده توده ای از یاخته های بهم چسبیده را تشکیل میدهد که بتدریج شمارۀ آنها زیادتر شده کم کم تمام فضای درونی کیسۀ جنینی را پر میکند... 3- در ضمنی که این تغییرات در یاختۀ تخم روی میدهد هستۀ دوم که آمیزش یافته تقسیمات متوالی می یابد و بافتی می سازد که آنرا آلبومن می گویند. یاخته های آلبومن بتدریج مواد اندوختۀ خورش را هضم کرده آنها را به مواد آزتی و قطرات چربی و نشاسته تبدیل میکنند که اندوخته برای جنین است... 4- دو پوستۀ تخمک نیز تغییراتی کرده پوست هسته را تشکیل میدهند. پس از این تغییرات تخمک مبدل به هسته یا دانه شده است که دارای یک یا دو پوسته و یک تودۀ مرکزی مرکب از لبه ها و گیاهکی کوچک می باشد. (از گیاه شناسی گل گلاب صص 180- 186). ، در جانورشناسی، آنرا اوول گویند که پس از ترکیب با اسپرماتوزوئید هستۀ اولیۀ جنین تشکیل می گردد. آقای دکتر فاطمی آرد: در متازوئرها تولید مثل جنسی بوسیلۀ سلولهای مخصوصی صورت می گیرد که معرف دو جنس مختلفند. این سلولها که به اسم گامت موسومند بواسطۀ اعضای مخصوص یا غدد تناسلی به وجود می آیند و از اتحاد و ترکیب این دو سلول یعنی گامت نر یا اسپرماتوزوئید با گامت ماده یا تخمک است که فرد جدیدی که تمام صفات گونه را دربردارد تولید میشود. حیوانی که مولد اسپرماتوزوئید است حیوان نر و تولیدکننده تخمک را حیوان ماده گویند. (جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ص 27). رجوع به تخم و تخمدان شود
ناگوارد. (دهار) (منتهی الارب) (زمخشری). ناگوار. (صحاح الفرس) (ربنجنی) (زمخشری). ناگواره. (زمخشری). در عربی بمعنی بدهضمی طعام که از ابتلای معده پیدا شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). ناگواری و ناگوار شدن طعام و در شعر حرف ثانی که خای معجمه است ساکن هم می آید. (آنندراج). ناگوارد و فساد غذا در معده که خلاشمه نیز گویند. (ناظم الاطباء). ثقل غذا. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ج، تخم، تخمات. (منتهی الارب) (آنندراج). بضم تاء دونقطه در بالا و خاء منقوطۀ مفتوحه، ناگوار شدن طعام و جز آن. و در اصل وخمه بوده و آنرا قلب به تا کرده اند و آن در اصطلاح پزشکان عبارتست از تباه شدن خوراک در معده و استحالۀ خوراک به کیفیتی غیرصالحه. کما فی بحرالجواهر. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به تخمه شود
ناگوارد. (دهار) (منتهی الارب) (زمخشری). ناگوار. (صحاح الفرس) (ربنجنی) (زمخشری). ناگواره. (زمخشری). در عربی بمعنی بدهضمی طعام که از ابتلای معده پیدا شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). ناگواری و ناگوار شدن طعام و در شعر حرف ثانی که خای معجمه است ساکن هم می آید. (آنندراج). ناگوارد و فساد غذا در معده که خلاشمه نیز گویند. (ناظم الاطباء). ثقل غذا. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ج، تُخَم، تُخَمات. (منتهی الارب) (آنندراج). بضم تاء دونقطه در بالا و خاء منقوطۀ مفتوحه، ناگوار شدن طعام و جز آن. و در اصل وخمه بوده و آنرا قلب به تا کرده اند و آن در اصطلاح پزشکان عبارتست از تباه شدن خوراک در معده و استحالۀ خوراک به کیفیتی غیرصالحه. کما فی بحرالجواهر. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به تخمه شود
اصل و نژاد. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (آنندراج). اصل. نسل و بدین معنی تخم هم آمده است. (شرفنامۀ منیری). از: تخم + ه (نسبت). پهلوی تخمک. (حاشیۀ برهان چ معین) .تخم. دوده. تیره. خاندان. ریشه. سلسله: بخوردند سوگند یکسر سپاه کزین تخمه کس رانخواهیم شاه. فردوسی. هشیوار و از تخمۀ گیوکان که بر درد و سختی نگردد ژکان. فردوسی. سرافراز وز تخمۀ کیقباد ز مادر سوی تور دارد نژاد. فردوسی. کشم هرچه زین تخمه آرم بدست اگر خود بر شاه دارد نشست. (گرشاسب نامه). بریدم پی و تخمۀ اژدها جهان گشت از جادوئیها رها. (گرشاسب نامه). بت زابلی گفت از این چهار نیم من جز از تخمۀ شهریار. (گرشاسب نامه). چنان زندگانی کن که سزاوار تخمۀ پاک تست و بدان ای پسر که ترا تخمه و تیره بزرگست و شریف، و از هر دو جانب کریم الطرفین. (منتخب قابوسنامه ص 3). سوم آنکه بر خاندان و تخمۀ ما جز آزادگان فرس را ولی نگردانی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 57). در این میانه بهرام هفت کس از پادشاهزادگان که از تخمۀ او بودند و به مردانگی معروف، اختیار کرد. (فارسنامۀابن البلخی ص 79). پس به بغداد آمد [مأمون] با رایت و علامات سبز، پس آل عباس درخواستند... و طاهر بن الحسین شفاعت کرد و گفت این [رنگ سیاه] لونی مبارک است بر این تخمه [بر آل عباس یا بنی عباس] . (مجمل التواریخ). و سلمان فارسی را برادرزاده ای بود نام او مادربن فروخ بن بدخشان و تخمۀ ایشان به شیراز است و عهدی دارند از پیغامبر. (مجمل التواریخ). و بعد از این نام کس برنیاید از این تخمه. (مجمل التواریخ). از نسل حسین بن علی شاه شهیدی نز تخمۀ جمشیدی، نز گوهر مهراج. سوزنی. ثنا و مدح تو بر سوزنی فریضه شده ست ز اتحاد تو با فخر تخمۀ نبوی. سوزنی. تو از نژاد و تخمۀ سگبان قیصری من از نژاد سلمان یار پیمبرم. سوزنی. یک تخم به خسروی نشانده وز تخمۀ کیقباد مانده. نظامی. تخمۀ بهمنی و دارایی از تو می باید آشکارایی. نظامی. به گیتی چنین بود بنیادشان که تخمه به گیتی برافتادشان. نظامی. تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای ور خود از تخمۀ جمشید و فریدون باشی. حافظ. - سر تخمه، سرسلسلۀ خاندان. نخستین کسی از خاندان. بزرگ خانواده: گرازه سر تخمۀ گیوکان زواره نگهبان تخت کیان. فردوسی. دریغ آن سر تخمۀ اردشیر دریغ آن جوان وسوار هژیر. فردوسی. که آمد ز توران سپهدار شاد سر تخمۀ نامور کیقباد. فردوسی. - کیان تخمه، تخمۀ کیان. نسل کیان. نژاد کیان. خاندان کیان: چو سالار چین دید نستور را کیان تخمه و پهلوان پور را. فردوسی. ، مرضی است که آدمی و حیوانات دیگر را از چیزی خوردن بسیار بهم میرسد، خصوصاً کبوتر را و بعربی هیضه خوانند. (برهان). نوعی از بیماری باشد، که انواع مرغان را بهم رسد خصوصاً کبوتر را... ناگواریدن طعام باشد و بتازی هیضه خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). لیکن بتازی به فتح خا است و در اصل وخمه بوده مأخوذ از وخامت. (فرهنگ رشیدی) : تخمه چون هاضمه تباه شود معده پژمرده و تباه شود. سنایی (از فرهنگ جهانگیری). سگ کلوچه کوفتی در زیر پا تخمه بودی گرگ صحرا از نوا. مولوی. از ضعیفی چون نتاند راه رفت خلق گوید تخمه است از لوت زفت. مولوی. کم خوری خوی بد و خشکی و دق پر خوری شد تخمه را تن مستحق. مولوی. رجوع به تخمه شود، علتی است که اسبان را شود. (شرفنامۀ منیری)، بیماریی که با قی و اسهال همراه است و اکنون به اسم وبا شهرت دارد. (ناظم الاطباء)، تخمهای معطری که بروی نان در وقت پختن پاشند، مانند سیاهدانه و زینیان و نانخواه و تخم خشخاش. (ناظم الاطباء) : بقول روات ثقات هر روزه موازی بیست ویک خروار تخمه بر روی نان می کرده اند. (تاریخ نگارستان)، تخم هندوانه و خربزه و کدو و جز آن ها که بو داده و مغز کرده مانند تنقل خورند. (ناظم الاطباء) (از حاشیۀ برهان چ معین). - تخمه بو دادن برای کسی، تملق او کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - امثال: مشتهای بی پول تخمه سیری سه پول، نظیر: شتر آمدبه یک قاز، کو یک قاز؟ ، مهمترین یاخته های کیسۀ رویانی یاخته ایست که در بالا و در وسط قرار گرفته و آنرا تخمه می گویند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 182). رجوع به تخمک شود
اصل و نژاد. (فرهنگ جهانگیری) (برهان) (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (آنندراج). اصل. نسل و بدین معنی تخم هم آمده است. (شرفنامۀ منیری). از: تخم + ه (نسبت). پهلوی تخمک. (حاشیۀ برهان چ معین) .تخم. دوده. تیره. خاندان. ریشه. سلسله: بخوردند سوگند یکسر سپاه کزین تخمه کس رانخواهیم شاه. فردوسی. هشیوار و از تخمۀ گیوکان که بر درد و سختی نگردد ژکان. فردوسی. سرافراز وز تخمۀ کیقباد ز مادر سوی تور دارد نژاد. فردوسی. کشم هرچه زین تخمه آرم بدست اگر خود بر شاه دارد نشست. (گرشاسب نامه). بریدم پی و تخمۀ اژدها جهان گشت از جادوئیها رها. (گرشاسب نامه). بت زابلی گفت از این چهار نیم من جز از تخمۀ شهریار. (گرشاسب نامه). چنان زندگانی کن که سزاوار تخمۀ پاک تست و بدان ای پسر که ترا تخمه و تیره بزرگست و شریف، و از هر دو جانب کریم الطرفین. (منتخب قابوسنامه ص 3). سوم آنکه بر خاندان و تخمۀ ما جز آزادگان فرس را ولی نگردانی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 57). در این میانه بهرام هفت کس از پادشاهزادگان که از تخمۀ او بودند و به مردانگی معروف، اختیار کرد. (فارسنامۀابن البلخی ص 79). پس به بغداد آمد [مأمون] با رایت و علامات سبز، پس آل عباس درخواستند... و طاهر بن الحسین شفاعت کرد و گفت این [رنگ سیاه] لونی مبارک است بر این تخمه [بر آل عباس یا بنی عباس] . (مجمل التواریخ). و سلمان فارسی را برادرزاده ای بود نام او مادربن فروخ بن بدخشان و تخمۀ ایشان به شیراز است و عهدی دارند از پیغامبر. (مجمل التواریخ). و بعد از این نام کس برنیاید از این تخمه. (مجمل التواریخ). از نسل حسین بن علی شاه شهیدی نز تخمۀ جمشیدی، نز گوهر مهراج. سوزنی. ثنا و مدح تو بر سوزنی فریضه شده ست ز اتحاد تو با فخر تخمۀ نبوی. سوزنی. تو از نژاد و تخمۀ سگبان قیصری من از نژاد سلمان یار پیمبرم. سوزنی. یک تخم به خسروی نشانده وز تخمۀ کیقباد مانده. نظامی. تخمۀ بهمنی و دارایی از تو می باید آشکارایی. نظامی. به گیتی چنین بود بنیادشان که تخمه به گیتی برافتادشان. نظامی. تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای ور خود از تخمۀ جمشید و فریدون باشی. حافظ. - سر تخمه، سرسلسلۀ خاندان. نخستین کسی از خاندان. بزرگ خانواده: گرازه سر تخمۀ گیوکان زواره نگهبان تخت کیان. فردوسی. دریغ آن سر تخمۀ اردشیر دریغ آن جوان وسوار هژیر. فردوسی. که آمد ز توران سپهدار شاد سر تخمۀ نامور کیقباد. فردوسی. - کیان تخمه، تخمۀ کیان. نسل کیان. نژاد کیان. خاندان کیان: چو سالار چین دید نستور را کیان تخمه و پهلوان پور را. فردوسی. ، مرضی است که آدمی و حیوانات دیگر را از چیزی خوردن بسیار بهم میرسد، خصوصاً کبوتر را و بعربی هیضه خوانند. (برهان). نوعی از بیماری باشد، که انواع مرغان را بهم رسد خصوصاً کبوتر را... ناگواریدن طعام باشد و بتازی هیضه خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). لیکن بتازی به فتح خا است و در اصل وخمه بوده مأخوذ از وخامت. (فرهنگ رشیدی) : تخمه چون هاضمه تباه شود معده پژمرده و تباه شود. سنایی (از فرهنگ جهانگیری). سگ کلوچه کوفتی در زیر پا تخمه بودی گرگ صحرا از نوا. مولوی. از ضعیفی چون نتاند راه رفت خلق گوید تخمه است از لوت زفت. مولوی. کم خوری خوی بد و خشکی و دق پر خوری شد تخمه را تن مستحق. مولوی. رجوع به تخمه شود، علتی است که اسبان را شود. (شرفنامۀ منیری)، بیماریی که با قی و اسهال همراه است و اکنون به اسم وبا شهرت دارد. (ناظم الاطباء)، تخمهای معطری که بروی نان در وقت پختن پاشند، مانند سیاهدانه و زینیان و نانخواه و تخم خشخاش. (ناظم الاطباء) : بقول روات ثقات هر روزه موازی بیست ویک خروار تخمه بر روی نان می کرده اند. (تاریخ نگارستان)، تخم هندوانه و خربزه و کدو و جز آن ها که بو داده و مغز کرده مانند تنقل خورند. (ناظم الاطباء) (از حاشیۀ برهان چ معین). - تخمه بو دادن برای کسی، تملق او کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - امثال: مشتهای بی پول تخمه سیری سه پول، نظیر: شتر آمدبه یک قاز، کو یک قاز؟ ، مهمترین یاخته های کیسۀ رویانی یاخته ایست که در بالا و در وسط قرار گرفته و آنرا تخمه می گویند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 182). رجوع به تخمک شود
که تخم گذارد: مرغ تخمی، که برای کاشتن تخمهایش گذارند تا سخت درشت و رسیده شود: خیار تخمی. بادنجان تخمی. کدوی تخمی، که برای فحل دادن به ماده نگاه دارند. که از او ماده آبستن کنند. مقابل اخته: اسب تخمی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
که تخم گذارد: مرغ تخمی، که برای کاشتن تخمهایش گذارند تا سخت درشت و رسیده شود: خیار تخمی. بادنجان تخمی. کدوی تخمی، که برای فحل دادن به ماده نگاه دارند. که از او ماده آبستن کنند. مقابل اخته: اسب تخمی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
دهی از دهستان جاوید در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون است که در شانزده هزارگزی خاور فهلیان و چهارهزارگزی شوسۀ کازرون به بهبهان قرار دارد. دامنه ای گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان جاوید در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون است که در شانزده هزارگزی خاور فهلیان و چهارهزارگزی شوسۀ کازرون به بهبهان قرار دارد. دامنه ای گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نام کوهی است که یکی از دو شعبه آب شاهرود از آن خیزد. حمداﷲ مستوفی آرد: آب شاهرود به رودبار قزوین دو شعبه است یکی از کوه طالقان قزوین برمیخیزد و دیگری از کوه نسر و تخمس و بر ولایت رودبار الموت بگذرد و در ولایت و ناحیت بره طارمین باسفیدرود جمع شود. (نزهه القلوب ج 3 صص 217- 218)
نام کوهی است که یکی از دو شعبه آب شاهرود از آن خیزد. حمداﷲ مستوفی آرد: آب شاهرود به رودبار قزوین دو شعبه است یکی از کوه طالقان قزوین برمیخیزد و دیگری از کوه نسر و تخمس و بر ولایت رودبار الموت بگذرد و در ولایت و ناحیت بره طارمین باسفیدرود جمع شود. (نزهه القلوب ج 3 صص 217- 218)
مصغر تهم است. (برهان) (آنندراج). رجوع به تهم شود، به معنی دوم تهک هم هست که برهنه و عریان و تهی و خالی باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تهک و تهی شود
مصغر تهم است. (برهان) (آنندراج). رجوع به تهم شود، به معنی دوم تهک هم هست که برهنه و عریان و تهی و خالی باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به تهک و تهی شود
بمعنی قساوت باشد و آن آن است که چون زحمتی بدیگری برسد بر او آسان گذرد و در او رحم و شفقت نباشد. (برهان). قساوت و سخت دلی و عدم رحم و شفقت. (ناظم الاطباء)
بمعنی قساوت باشد و آن آن است که چون زحمتی بدیگری برسد بر او آسان گذرد و در او رحم و شفقت نباشد. (برهان). قساوت و سخت دلی و عدم رحم و شفقت. (ناظم الاطباء)
ویژگی حیوانی که از نژاد بهتر است و برای تولید مثل از آن استفاده می شود، ویژگی گیاهی مناسب برای گرفتن تخم به منظور استفاده در کاشت بعدی (کشاورزی)، به درد نخور، ساختگی، بی فایده
ویژگی حیوانی که از نژاد بهتر است و برای تولید مثل از آن استفاده می شود، ویژگی گیاهی مناسب برای گرفتن تخم به منظور استفاده در کاشت بعدی (کشاورزی)، به درد نخور، ساختگی، بی فایده
اگر بیند او را تخمه است، دلیل که مال زنی خورد و فساد کند و باید که از آن گناه توبه کند، تا از عقوبت حق تعالی نجات یابد و عقیده معبران آن است که تخمه در خواب دیدن، در آن خیر نباشد. محمد بن سیرین دیدن تخمه درخواب بر چهار وجه است. اول: مال ربا. دوم: فساد. سوم: مال حرام. چهارم: متابعت هوای نفس.
اگر بیند او را تخمه است، دلیل که مال زنی خورد و فساد کند و باید که از آن گناه توبه کند، تا از عقوبت حق تعالی نجات یابد و عقیده معبران آن است که تخمه در خواب دیدن، در آن خیر نباشد. محمد بن سیرین دیدن تخمه درخواب بر چهار وجه است. اول: مال ربا. دوم: فساد. سوم: مال حرام. چهارم: متابعت هوای نفس.