- تخلیه
- تهی سازی، تهی کردن
معنی تخلیه - جستجوی لغت در جدول جو
- تخلیه
- بیرون کردن، تهی کردن بر تهیدن، وا گذاشتن، بیرون بردن، درون زدایی تهی کردن خالی کردن، رها کردن یله کردن وا گذاشتن، خالی کردن قوای نظامی ناحیه یا شهری را، خالی تهی، تهذیب باطن از اخلاق ناپسند اعراض از آنچه انسان را از خدا باز میدارد. یا تخلیه شکم. کار کردن شکم و خالی شدن آن. یا تخلیه هوا. خالی کردن محیطی را از هوای. یا تلمبه تخلیه هوا. وسیله ای که در آزمایشگاهها و در صنعت برای خالی کردن هوای دستگاهی یا محفظه ای بکار رود. یا تخلیه ید. دست متصرف را از ملک یا خانه کوتاه کردن خلع ید
- تخلیه
- خالی کردن، تهی ساختن، رها کردن، واگذاشتن
- تخلیه ((تَ یِ))
- تهی کردن، خالی کردن، خارج کردن چیزی یا کسی از جایی
- تخلیه
- Evacuation
- تخلیه
- эвакуация
- تخلیه
- Evakuierung
- تخلیه
- евакуація
- تخلیه
- ewakuacja
- تخلیه
- evacuação
- تخلیه
- evacuazione
- تخلیه
- evacuación
- تخلیه
- évacuation
- تخلیه
- evacuatie
- تخلیه
- การอพยพ
- تخلیه
- evakuasi
- تخلیه
- إجلاءٌ
- تخلیه
- निकासी
- تخلیه
- פינוי
- تخلیه
- tahliye
- تخلیه
- uokoaji
- تخلیه
- উদ্ধার
- تخلیه
- تخلیہ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیور بستن، نشان کسی دادن
جاویدان کردن
گردو بازی
برگزیدن
خلال شدن، سرکه شدن
خوشبو ساختن
کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن
جدا کردن
آمیخته کردن، آمیختن