جدول جو
جدول جو

معنی تخلق - جستجوی لغت در جدول جو

تخلق
دروغ گفتن
تصویری از تخلق
تصویر تخلق
فرهنگ لغت هوشیار
تخلق
خو گرفتن، خوی کسی را پذیرفتن، خود را به خوبی معرفی کردن، خوش خو شدن
تصویری از تخلق
تصویر تخلق
فرهنگ فارسی عمید
تخلق
((تَ خَ لُّ))
خوی گرفتن، خوش خو شدن
تصویری از تخلق
تصویر تخلق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متخلق
تصویر متخلق
خوگرفته، عادت کرده به خلقی، خوش خوی، خوش خلق
فرهنگ فارسی عمید
چهرنیتک چهر یافته، خوشخوی نیکرفتار آنکه خویی بپذیرد: متخلق به اخلاق حسنه، کسی که با دیگری خوشخویی کند جمع متخلقین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متخلق
تصویر متخلق
((مُ تَ خَ لِّ))
خوی و عادت دیگری را گرفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
سرپیچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تملق
تصویر تملق
چاپلوسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخلق
تصویر اخلق
خوشخوتر نیک رفتارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلق
تصویر تحلق
حلقه حلقه نشستن گروهی از مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلی
تصویر تخلی
خالی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخله
تصویر تخله
تراشه، عصا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
درآمدن در میان مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
باز ایستادن، تاخر، باز پس ماندن، خلاف کردن در وعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلع
تصویر تخلع
می بارگی می زدگی، فراخ رفتن گشاد راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلص
تصویر تخلص
رهایی یافتن، انتقال از این بدان، جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلس
تصویر تخلس
اختلاس، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلج
تصویر تخلج
جنبیدن و لرزیدن، اضطراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخرق
تصویر تخرق
دروغ بافتن، پارگی، فراخدستی بخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخوق
تصویر تخوق
دور شدن از یگدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیق
تصویر تخلیق
خوشبو ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطلق
تصویر تطلق
گشاده رویی، روانسخنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزلق
تصویر تزلق
زیور گرفتن، خوش گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلق
تصویر تعلق
پوستگی و دوستی و محبت و دلبستگی و اتصال و ارتباط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغلق
تصویر تغلق
ترکی سردار، نام یکی از شاهان ترک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملق
تصویر تملق
چاپلوسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجلق
تصویر تجلق
دندانخند شکر خند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخلیق
تصویر تخلیق
بوی خوش مالیدن، خوش بو ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلی
تصویر تخلی
خالی کردن شکم از مدفوع یا ادرار
در تصوف اعراض از آنچه بنده را از عبادت باز دارد، عزلت و گوشه نشینی برای عبادت، تنها شدن، در خلوت شدن، خلوت گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخله
تصویر تخله
نعلین، عصا، برای مثال اندر فضایل تو عدم گویی / چون تخلۀ کلیم پیمبر شد (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۳)، ریزه، خرده و تراشۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلل
تصویر تخلل
در میان قوم شدن، درآمدن در میان مردم، در چیزی نفوذ کردن و رخنه پیدا کردن، چیزی از لای دندان درآوردن، خلال کردن دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملق
تصویر تملق
چرب زبانی کردن، چاپلوسی و اظهار فروتنی و محبت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعلق
تصویر تعلق
آویخته شدن، درآویختن به چیزی، دلبستگی داشتن به کسی یا چیزی، علاقه و پیوستگی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخلف
تصویر تخلف
خلاف کردن، خلاف وعده کردن، خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن، عقب ماندن، واپس ماندن
فرهنگ فارسی عمید