جمع واژۀ تخطرف (بمعنی اول) : اما چون متحرکات متوالی پنج شد و تجاوز آن از حد اعتدال درگذشت... از تخطرفات شعراست و آنرا اعتباری نباشد. (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 29). رجوع به مادۀ قبل شود
جَمعِ واژۀ تخطرف (بمعنی اول) : اما چون متحرکات متوالی پنج شد و تجاوز آن از حد اعتدال درگذشت... از تخطرفات شعراست و آنرا اعتباری نباشد. (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 29). رجوع به مادۀ قبل شود
بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن، یا دو گام را یک گردانیدن به تیزروی. (منتهی الارب) (آنندراج). بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن و در تیزروی، دو گام را یک گردانیدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تندی در رفتار. (المنجد) ، مسترخی گردیدن پوست زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، به شمشیر زدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد)
بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن، یا دو گام را یک گردانیدن به تیزروی. (منتهی الارب) (آنندراج). بشتاب رفتن و گام فراخ نهادن و در تیزروی، دو گام را یک گردانیدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تندی در رفتار. (المنجد) ، مسترخی گردیدن پوست زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، به شمشیر زدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد)
حکایات و قصه ها و افسانه ها و داستانهای خوش و پسندیده و مقبول. (منتهی الارب). جمع واژۀ خرفه:... گوید آنرا خیالات جنون و خرفات ظنون پندارند. (سندبادنامه ص 96)
حکایات و قصه ها و افسانه ها و داستانهای خوش و پسندیده و مقبول. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ خَرَفه:... گوید آنرا خیالات جنون و خرفات ظنون پندارند. (سندبادنامه ص 96)