جدول جو
جدول جو

معنی تخضور - جستجوی لغت در جدول جو

تخضور(تَ)
سبز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یخضور. تخضیر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ)
مرد متوسط میان چالاکی و سستی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تخضور. سبز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
سبز گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). سبز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، برکت داده شدن کسی در چیزی. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جای سبزه ناک. ج، یخاضیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
سرسبز. (منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
آمادۀ گریستن شدن، فریاد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فریاد کردن از درد ضرب یا از گرسنگی. (از اقرب الموارد) ، بر خویشتن پیچیدن از گرسنگی یا از زخم. (تاج المصادر بیهقی). بر خویشتن پیچیدن. (زوزنی). درپیچیدن و غلطیدن بر پشت و شکم، از گرسنگی و اندوه و الم و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و منه الحدیث: دخل علی امره و هی تتضور من شده الحمی. (منتهی الارب) ، بانگ کردن گرگ و سگ و شیر و روباه از گرسنگی. (از اقرب الموارد) ، گشادن چوزه هر دو بازو را پیش مادر تا خورش دهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخضیر
تصویر تخضیر
سبزاندن سبز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخضور
تصویر یخضور
سبز سبزینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضور
تصویر خضور
سبز، سبز شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضور
تصویر تضور
فریاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار