جدول جو
جدول جو

معنی تخشخش - جستجوی لغت در جدول جو

تخشخش
(اِ تِ)
آوازکردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شنیده شدن آواز بهم خوردن زیور یا سلاح یا هر چیز خشک که به یکدیگر خورد. گویند: سمعت خشخشه السلاح و الحلی، ای صوته. (از اقرب الموارد). شنیدن صدای برخورد شمشیر یا گیاه خشک. (از المنجد) ، درآمدن در درختها و غایب شدن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن در میان مردم یا درخت. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ خَ خِ)
آوازکننده مثل کاغذ و آلات حرب. (آنندراج). سلاح آوازکننده و کاغذ خشخش کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعدشود، پنهان شونده در میان درخت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخشخش شود
لغت نامه دهخدا
(مُ خَ خِ)
بانگ و آواز برآورندۀ از تصادم بر چیزهای صلب و خشک مانند کاغذ و جامۀ نو و سلاح. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خَ خِ شَ)
تأنیث متخشخش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : البندق الهندی، متخشخشه. (ابن سینا از یادداشت ایضاً). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا