تخزبز (اِ تِ) بزرگی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعظم. (اقرب الموارد) ، روی ترش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعبس. (اقرب الموارد) ، بدست زدن شتر، هر آنرا که یافت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ادامه... بزرگی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعظم. (اقرب الموارد) ، روی ترش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تعبس. (اقرب الموارد) ، بدست زدن شتر، هر آنرا که یافت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا