جدول جو
جدول جو

معنی تخثیث - جستجوی لغت در جدول جو

تخثیث
(اِ تِ)
گردآوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع کردن چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد) ، مرمت کردن چیزی. (ناظم الاطباء). ترمیم کردن چیزی. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
آشکار کردن. (تاج المصادر بیهقی). سخت آشکار کردن حدیث. (زوزنی). پراکندن و فاش کردن خبر. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پراکندن کار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پهناور گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
سطبر و چغرات گردانیدن شیر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غلیظ گردانیدن شیر را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
برافزولیدن کسی را بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برانگیختن کسی را بر امری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ نَ)
خبیث گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِرر)
خوش کردن آواز را در سرود و خوش سراییدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ترنم در غنا. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بُ ئو)
اندک فربه گردیدن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اندک اندک فربه شدن شتر: غث بعیری ثم غثث، ای هزل ثم سمن قلیلاً قلیلا، یعنی ازال غثاثته ببعض السمن... (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کلانی شکم و استرخای آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بدو درآوردن. (تاج المصادر بیهقی). خم دادن و دوتا گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و منه سمی المخنث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دوتا کردن. (از اقرب الموارد) (از المنجد) : خنث فلاناً، عطفه. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، نرم و شکسته گردانیدن. (المنجد) ، نرم گردانیدن سخن. (اقرب الموارد). رجوع به تخنث شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخثیم
تصویر تخثیم
پهناوراندن پهناور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحثیث
تصویر تحثیث
بر افژولیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخنیث
تصویر تخنیث
خماندن دو تاه گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار