جدول جو
جدول جو

معنی تختمش - جستجوی لغت در جدول جو

تختمش(تُ تَ مِ)
دهی از دهستان مانه در بخش مانۀ شهرستان بجنورد است که در هشت هزارگزی شمال خاوری مانه و دوهزارگزی خاور راه مالرو شعبان به محمدآباد قرار دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تِ مَ)
عمامه بندی، اسم است تختﱡم را. (منتهی الارب) (از قطر المحیط). عمامه بندی. (ناظم الاطباء) ، تغافل، سکوت و خاموشی، پنهانی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ تُ / تِ تِ)
نام کوهی است در مدینه و نصر گوید: ’تخنم’ با نون کوهی است در بلاد بلحرث بن کعب و گفته اند به مدینه... طفیل بن الحارث گوید:
قرحت رواحاً من أیاء عشیهً
الی ان طرقت الحی فی رأس تختم.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
انگشتری درکردن. (تاج المصادر بیهقی). انگشتری در انگشت کردن. (زوزنی) (آنندراج) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). انگشتری در دست کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بر سر عمامه بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعمم: تختم بالعمامه. (اقرب الموارد) ، پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، علامهالحق علی القلب من العارفین. (تعریفات جرجانی در اصطلاحات صوفیه) ، تغافل کردن از چیزی و خاموش گشتن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ مِ)
دهی از دهستان کاغذکنان در بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد است که در 5500گزی شمال آغ کند و 20500گزی شوسۀ میانه - زنجان قرار دارد. کوهستانی و گرمسیراست و 352 تن سکنه دارد. آب آن از سه رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و میوه است و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا