- تخال
- با هم دوستی کردن
معنی تخال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با یکدیگر خلاف ورزیدن
جدا داری جدا گرداندن داراک زن و شوی از هم
با یکدیگر آمیزش و معاشرت داشتن
از هم ربودن
دودلی
با هم خلاف کردن، با یکدیگر خلاف ورزیدن
با هم آمیختن، با یکدیگر آمیزش و معاشرت داشتن
متقال بنگرید به متقال پارچه ای سفید شبیه بکرباس و لطیفتر از آن
انگارش، پندار، پنداشت
مرد سخت بخیل
سقط، افکندنی، فظول
رخال، جمع رخل، بره های ماده
خدعه کننده
تکبر نمودن
گروبندی در تیر اندازی
ضعیف شدن، واپس شدن
یال ها گیسوی اسپ، درگیری (مداخله) کسی که در کارها دخل و تصرف کند، سود ورز، گوش بر
یکدیگر را فریفتن
درآمدن در میان مردم
سر به زیری، خوار گشت
گرانبار گرایی سست روی
خیال بستن، در خیال آوردن
تیمار داشت
بیا مخفف تعالی: برتری والایی
یکدیگر را پرسیدن و از یکدیگر خواستن
فال زدن جتک مرواک آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک. فال زدن، فال شناسی فال اندازی فال گویی، فال فال نیک شگون، جمع تغالات
کم شمری، بر آمدن
جمع تل، پشته ها جمع تل پشته ها
فرومایگان، مردان فرومایه
اثر تب گرم بود که بر لب پدید آید