- تحین (اَ کَ)
دوشیدن ناقه رادر وقت معین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج). قرار دادن وقتی در تمام شب و روز برای دوشیدن شیر از ناقه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تحیین. (اقرب الموارد) ، هنگام جستن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مترصد شدن طفیلی وقت طعام. یقال: هو یتحین طعام الناس. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، مترصد وقت غفلت بودن، محروم شدن از توفیق و رشاد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). یقال: حینه اﷲ فتحین. (قطر المحیط) ، هلاک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
