جدول جو
جدول جو

معنی تحیف - جستجوی لغت در جدول جو

تحیف
(اِ)
تحوف. (قطر المحیط). کم کردن چیزی از کرانۀ چیزی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تحیف
از کناره کاستن
تصویری از تحیف
تصویر تحیف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحیض
تصویر تحیض
حایض شدن، در حالت حیض و بی نمازی قرار گرفتن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحیز
تصویر تحیز
جا گرفتن، جاگزین شدن، محصور شدن در جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحلیف
تصویر تحلیف
سوگند دادن، قسم دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحشف
تصویر تحشف
لباس کهنه و مندرس پوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحیر
تصویر تحیر
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحیف
تصویر لحیف
لحاف، روانداز ضخیم آکنده از پشم یا پنبه به شکل مستطیل که هنگام خوابیدن برای گرم نگه داشتن بر روی خود می اندازند، دواج، برای مثال پذیره شده شورش جنگ را / لحیفی برافکنده شبرنگ را (نظامی۵ - ۹۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ حَیْ یِ)
آن که کم کند چیزی از کرانه. (آنندراج). کسی که می تراشد و کم می کند چیزی را از کرانۀ وی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحیف شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جنبیدن بر بسترو بی قرار بودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غلطیدن بر خوابگاه. تحلحل. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحنف
تصویر تحنف
راستگزینی راستدینی راستجویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجیف
تصویر تجیف
مردار گشتن، بویناکی مردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلحیف
تصویر تلحیف
دامن کشان رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
چونی دانی، سرخوشی، آکناکی، چونی پذیری دانستن چگونگی شناختن کیفیت چیز، کیف بردن نشاه گرفتن (از خوشیها و مخدرات)، عیب ناک کردن، کیفیت پذیری، جمع تکیفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصحیف
تصویر تصحیف
خطا کردن، در کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضیف
تصویر تضیف
میهمان شدن، گراییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیف
تصویر تخیف
رنگ گشت دگر شدن رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیف
تصویر تحلیف
سوگند دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیف
تصویر صحیف
روی زمین، نامه
فرهنگ لغت هوشیار
کناره کاهی از کنار ه بریدن از کناره کاستن به کناره نرفتن (کناره حاشیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیت
تصویر تحیت
سلام گفتن، دعا و نیایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیز
تصویر تحیز
جا گرفتن، محصور شدن در جائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیش
تصویر تحیش
رمیدن و ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیض
تصویر تحیض
حایض شدن زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیط
تصویر تحیط
قحط سالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیک
تصویر تحیک
گشاد راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحین
تصویر تحین
پیوسیدن (انتظار کشیدن) چشمداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحشف
تصویر تحشف
کهنه پوشی نیمدار پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحشیف
تصویر تحشیف
نگاه کردن زیر چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحفی
تصویر تحفی
مهربانی، بزرگداشت، شادی نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحفیف
تصویر تحفیف
طواف کردن، گرداگرد چیزی برآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرف
تصویر تحرف
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
بگردانیدن سخن، تغییر، تبدیل، انقلاب، سرنگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیر
تصویر تحیر
سرگشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
دستبری، دگرگون کردن
فرهنگ واژه فارسی سره