- تحیت
- سلام گفتن، دعا و نیایش
معنی تحیت - جستجوی لغت در جدول جو
- تحیت
- سلام گفتن، درود گفتن، خوشامد گفتن، سلام و درود
- تحیت ((تَ یَّ))
- درود گفتن، سلام گفتن. جمع تحیات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیوسیدن (انتظار کشیدن) چشمداشت
گشاد راه رفتن
از کناره کاستن
قحط سالی
حایض شدن زن
رمیدن و ترسیدن
جا گرفتن، محصور شدن در جائی
سرگشته شدن
درود و شادباش گفتن
زیور بر نهادن پیرایه بستن آراستن، یکی از مراتب قوه عقل عملی و آن آراسته شدن با وصاف ستوده و خصال پسندیده است
نان خورد کرده در آبگوشت
فراهم آوردن
عیب کردن، با عیب قرار دادن کالا را و عیب ناک ساختن
سیری ناپذیر
باز داشتن کسی را از حاجت او
جا گرفتن، جاگزین شدن، محصور شدن در جایی
حیران شدن، سرگشته شدن، سرگردانی، سرگشتگی، در تصوف از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی می بیند
تحیّت ها، سلام ها، درودها، جمع واژۀ تحیّت
حایض شدن، در حالت حیض و بی نمازی قرار گرفتن زن
نانی که در آبگوشت، اشکنه، شیر، دوغ و مانند آن خرد کرده باشند
هشیار: مرد، ناب پاک
تراشیده، سم ساییده، ناله، زخم کم، پست بی بها، نالیدن، دم سرد، شانه ساییده، به درد نخور شانه مشط، ناله، فریاد، لاغرکرده لاغرشده (شتر)، تراشیده شده منحوت، نامرغوب نابکار
((تَ حَ یُّ))
فرهنگ فارسی معین
جای گرفتن، جاگزین شدن، به کرانه شدن، به گوشه رفتن، فراهم آمدن، جایگزینی، جمع تحیزات
زیر، پائین
زیر، پایین