جمع واژۀ تحیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). درودها و شادباش ها: درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات معظم و روح مقدس مصطفی و اهل بیت... او باد. (کلیله و دمنه). گوش در آن نامه تحیت رسان دیده در آن سجده تحیات خوان. نظامی. رجوع به تحیت و تحیه شود
جَمعِ واژۀ تحیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء). درودها و شادباش ها: درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات معظم و روح مقدس مصطفی و اهل بیت... او باد. (کلیله و دمنه). گوش در آن نامه تحیت رسان دیده در آن سجده تحیات خوان. نظامی. رجوع به تحیت و تحیه شود
تحیه. سلام گفتن. (غیاث اللغات). درود و سلام و دعا و نیایش. (از ناظم الاطباء) : و پدر ما امیرماضی... ویرا سخت نیکو و عزیز داشتی... و امروز ما را بکارآمده تر یادگاریست و حال مناصحت و کفایت وی ظاهر گشته است. به رسولی فرستاده آمد تا سلام و تحیت مارا... به خان رساند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 209). هزاران درود و دو چندان تحیت ز ایزد بر آن جودت روحپرور. ناصرخسرو. ای نسیم صبا تحیت من برسان نزد خواجه ابراهیم. مسعودسعد. برای رنج دل و عیش بدگوارم ساخت جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا. خاقانی. دارالسلام اهل هدی باد صدر او زایزد بر او تحیت و از عرشیان سلام. خاقانی. گوش در آن نامه تحیت رسان دیده در آن سجده تحیات خوان. نظامی. نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی. سعدی. و تحیت و سلام او را بجا آورد و اعتکاف تمام در تربت وی گذارد (گزارد) و اعتذار از طول مدت همی خواهد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 454)، دیر ماندن، پادشاهی و ملک. (غیاث اللغات). و رجوع به تحیه شود
تحیه. سلام گفتن. (غیاث اللغات). درود و سلام و دعا و نیایش. (از ناظم الاطباء) : و پدر ما امیرماضی... ویرا سخت نیکو و عزیز داشتی... و امروز ما را بکارآمده تر یادگاریست و حال مناصحت و کفایت وی ظاهر گشته است. به رسولی فرستاده آمد تا سلام و تحیت مارا... به خان رساند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 209). هزاران درود و دو چندان تحیت ز ایزد بر آن جودت روحپرور. ناصرخسرو. ای نسیم صبا تحیت من برسان نزد خواجه ابراهیم. مسعودسعد. برای رنج دل و عیش بدگوارم ساخت جوارشی ز تحیت مفرحی ز ثنا. خاقانی. دارالسلام اهل هدی باد صدر او زایزد بر او تحیت و از عرشیان سلام. خاقانی. گوش در آن نامه تحیت رسان دیده در آن سجده تحیات خوان. نظامی. نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی. سعدی. و تحیت و سلام او را بجا آورد و اعتکاف تمام در تربت وی گذارد (گزارد) و اعتذار از طول مدت همی خواهد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 454)، دیر ماندن، پادشاهی و مُلک. (غیاث اللغات). و رجوع به تحیه شود