- تحویر(اِ)
سپید کردن جامه و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). سپید کردن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، گرد کردن نان در وقت پختن و داغ کردن. (تاج المصادر بیهقی). پهن و گرد ساختن نان را برای پختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، خائب و خاسر گردانیدن خدا کسی را، داغ کردن گرداگرد چشم شتر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، برگردانیدن چیزی را و گرد ساختن آنرا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
