جدول جو
جدول جو

معنی تحمیس - جستجوی لغت در جدول جو

تحمیس(اِ تِ)
احماس. به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، برانگیختن کسی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، اندکی از دوا و جز آن بر آتش گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، سخت و درشت گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تحمیس
سخت گیری در دین، خشم انگیزی
تصویری از تحمیس
تصویر تحمیس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحبیس
تصویر تحبیس
درآمد حاصل از مال یا ملکی را وقف کارهای خیر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
شعر مخمس سرودن، پنج گوشه کردن، پنج تایی کردن، پنج قسمت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیق
تصویر تحمیق
احمق شمردن، نسبت حماقت به کسی دادن، کسی را احمق خواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
کاری به زور بر عهدۀ کسی گذاشتن، پیغام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
حمد کردن، ستایش کردن، ستودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، سرخ رنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشمیس
تصویر تشمیس
گستردن درآفتاب، آفتاب پرستی درآفتاب نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیس
تصویر تنمیس
آکپوشی، ترفند پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغمیس
تصویر تغمیس
کم نوشاندن، کم نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیس
تصویر تدمیس
در خاک نهفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
پنج گوشه گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تیز نگریستن، گود افتادن چشم، سرخ شدن از خشم زرد شدن از ترس رنگ به رنگ شدن، ترش نگری تند نگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
مبالغت کردن، پی در پی ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیص
تصویر تحمیص
صید کردن آهوان را در نیمروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیق
تصویر تحمیق
احمق خواندن، بکسی نسبت حماقت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
بار برنهادن، برآوردن نیاز خویشتن از کسی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبیس
تصویر تحبیس
بند کردن، حبس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحبیس
تصویر تحبیس
((تَ))
بند کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشمیس
تصویر تشمیس
((تَ))
در آفتاب نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمیس
تصویر تخمیس
((تَ))
پنج قسمت کردن، پنج تایی کردن، شعر مخمس سرودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمید
تصویر تحمید
((تَ))
ستودن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
((تَ))
سرخ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیق
تصویر تحمیق
((تَ))
نسبت حماقت به کسی دادن، احمق شمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
((تَ))
بار کردن، کاری را به زور به عهده کسی گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
Imposition, Infliction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
причинение , навязывание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
Zufügung, Zumutung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
завдання , нав’язування
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
zadawanie, narzucenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
施加 , 强加
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
infligir, imposição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحمیل
تصویر تحمیل
infliggere, imposizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی