- تحمیر
- سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
معنی تحمیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تحمیر
- سرخ کردن، سرخ رنگ کردن
- تحمیر ((تَ))
- سرخ کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازسازی
مایه زنی
خوار داشت، کوچک شماری، خوار سازی
نگارش، نوشتن
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
ترسانیدن، تنبیه
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها
نیکو کردن
خرد و خوار داشتن چیزی را
آماده کردن
بسیار جمع کردن گرد آوردن، تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان وغیره، جمع تحشیرات
سبب حسرت شدن
سر گرداندن
بار برنهادن، برآوردن نیاز خویشتن از کسی خواستن
احمق خواندن، بکسی نسبت حماقت دادن
صید کردن آهوان را در نیمروز
سخت گیری در دین، خشم انگیزی
مبالغت کردن، پی در پی ستودن
تیز نگریستن، گود افتادن چشم، سرخ شدن از خشم زرد شدن از ترس رنگ به رنگ شدن، ترش نگری تند نگاهی
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
هلاک کردن
دامن بالا زدن
نای زدن
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
بخل کردن و منع نمودن
اسپ پروری
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
تند خویی در خشم افکندن
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری
بار آورد بسیار کردن ببار آوردن، بار آوردن: (در تثمیر مال باید کوشید)
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
حمد کردن، ستایش کردن، ستودن